گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد دوم
[سوره البقرة ( 2): آیات 49 تا 62 ] ....



ص : 42
[سوره البقرة ( 2): آیات 49 تا 50 ] .... ص : 45
اشاره
وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ ( 49 ) وَ إِذْ
فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ( 50 ) وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَۀً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ
( ظالِمُونَ ( 51 ) ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 52 ) وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ( 53
وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَ کُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلی بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَ کُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ
( فَتابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ( 54 ) وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَۀُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ( 55
ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 56 ) وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوي کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ ما
ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ( 57 ) وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَۀَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّۀٌ
( نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ ( 58
فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِي قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ ( 59 ) وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ
فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ
مُفْسِدِینَ ( 60 ) وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِ دٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ
عَدَسِها وَ بَ َ ص لِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنی بِالَّذِي هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْ راً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّۀُ وَ الْمَسْکَنَۀُ وَ باؤُ
بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ ( 61 ) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا
وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصاري وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ
( یَحْزَنُونَ ( 62
ص: 45
[سوره البقرة ( 2): آیه 49 ] .... ص : 45
اشاره
( وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ ( 49
صفحه 41 از 257
( وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ ( 49
ترجمه و شرح .... ص : 45
خداوند متعال در این آیه و آیات بعد دورانهاي سراسر رنج و شکنجه و زبونی بنی اسرائیل را تا ظهور حضرت موسی علیه السّلام و
نجات یافتن آنان و بیرون رفتن از مصر و عبور از دریا و غرق فرعونیان و برگشت آنها بپرستش گوساله و عفو از آنها کرده است و
در آیه مزبور آزادي آنان را از چنگال ستمکاران یاد آوري نموده و بیان میکند چگونه آنها را از دست فرعونیان و عذاب آنان که
عبارت از کشتن پسران و زنده نگهداشتن دختران بود نجات داده است اینک میفرماید:
اي بنی اسرائیل بیاد آرید زمانی را که ما پدران شما را از ستم فرعون و کسانش و نزدیکان و پیروانش مانند ولید ابن مصعب نجات
دادیم که همواره شما را به شدیدترین وجهی آزار میدادند و بخاطر وحشت از نیرومند شدن بنی اسرائیل أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 46
و بدست گرفتن حکومت پسران شما را سر میبریدند و زنان شما را براي کنیزي زنده میگذاشتند و در این عذاب و نجات
آزمایش بزرگی از طرف پروردگار براي شما بود.
از این آیه استفاده میشود: اصرار در کفر و ارتکاب معاصی موجب نزول بلا گرفتاريهاي گوناگون میگردد و همچنین از ذکر
یسومون بصورت مضارع معلوم میشود که بنی اسرائیل دائما مورد شکنجه فرعونیان بودهاند زیرا فعل مضارع معمولا معنی استمرار و
دوام را میرساند.
(49)
ص: 47
[سوره البقرة ( 2): آیه 50 ] .... ص : 47
اشاره
( وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَیْناکُمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ( 50
ترجمه و شرح .... ص : 47
خداوند متعال در این آیه شریفه دومین نعمتی را که به بنی اسرائیل عطاء فرموده به یهودیان دوران پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله
یادآوري نموده و بیان میکند وقتی که موسی علیه السّلام سبطیان و بنی اسرائیل را شبانه از مصر بیرون آورد تا بسوي بیت المقدس
روانه شوند، فرعون با لشکریان خود که بالغ بر یک میلیون و هفتصد هزار نفر بودند در تعقیب حضرت موسی و بنی اسرائیل روانه
شدند موسی علیه السّلام آنانرا از رود نیل عبور داد و فرعون و لشکریانش در دریا هلاك گشتند و بنی اسرائیل بهت زده در کنار
امواج دریا ایستاده و نگاه میکردند که چگونه قدرت فرعون و کبریائیش در مقابل قدرت لا یزال خلقت مانند حباب محو شد و
نعرههاي خود و سپاهش در میان گرداب بهم پیچیده و خاموش شدند.
آیه مبارکه میخواهد بگوید: اي بنی اسرائیل ما که بشما این اندازه عنایت بخرج دادهایم و شما را از آن وحشت نجات بخشیدهایم
چرا با پیغمبر اسلام و دستورات خدا مخالفت میکنید لذا میفرماید:
اي یهودان معاصر بیاد آورید هنگامی را که ما بخاطر عبور پدران شما ص: 48
صفحه 42 از 257
دریا را شکافتیم و آنها را از دست فرعون و کسانش نجات بخشیدیم و سپس فرعون و لشکریانش را در دریا هلاك نمودیم در
حالی که بآنان نظاره میکردید و این عنایت ما بخاطر آن بود که بنی اسرائیل از خود آمادگی نشان دادند و از موسی پیروي کردند
و خواستند که از بندهاي بندگی و زبونی برهند و احساس عزت توحید در آنان بیدار شد لذا امدادهاي ما بنجاتشان شتافت و
سختیها هموار گردید و از میان طوفان دریا گذشتند.
این آیه درسی است براي انسانها که اگر در زندگی بخدا تکیه کنند و از هیچگونه کوشش و تلاش باز نایستند در سختترین دقایق
مشکلات، خدا بفریاد آنان رسیده و آنها را از آن مهلکه نجات خواهد داد و مستفاد میشود که گرفتاریها و رهائی از آن نتیجه رفتار
و کردار انسانها است.
(50)
ص: 49
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 49
یاد آن وقتی کنید از واقعات که شما را دادم از محنت نجات
وز عذاب سخت کز فرعونیان مر شما را بود بیرون از بیان
جمله میکشتند انباتان بزار غیر نسوانرا که خدمت بود کار
و آن بلائی بود از پروردگار مر شما را بس عظیم و بیشمار
و آنکه بحر از بهرتان بشکافتیم روي از فرعونیان برتافتیم
بر نجات آل یعقوب از گواه غرقشان کردیم در آب سیاه
ظاهر است این آیه گر داري بیاد هست ذکرش بهر تاکید و داد
یاد نعمت مهر جان افزون کند یاد غیر او ز دل بیرون کند
گرچه او مستغنی است از غیر خویش مهر خواهد بهر بذل خیر خویش
آنکه مهرش بنده را سرور کند خاك را ز افلاك عالیتر کند
بطن و تأویل این بود کز جور نفس او رهاند تا نماند طور نفس
وز قواي نفس اماره که سخت اندر این مصر بدن افکنده رخت
و آن قواها جمله وهم است و خیال و آن غضب و آن شهوت با اتّصال
هست اسرائیل روح با صفا قوههاي روحی انباء وفا
و آن قواهاي طبیعی چون نسا است از حواس ظاهر و نامید راست
باز دارند این قوا را از نفاق بر امور صعبه و اعمال شاق
جمع مال و نظم قوت و حرص و آز کسب جاه و جامه و آمال باز
رود نیل و قلزم ظلمانیت در مثل شد ماده جسمانیت
یار آن شو کز غم آزادت کند فارغ از فرعون جلادت کند
(49 -50)
ص: 50
صفحه 43 از 257
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 50
قوله تعالی وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ نجو و نجات- یعنی خلاص شدن، چنانکه در آیه 54 سوره یوسف میفرماید:
وَ قالَ الَّذِي نَجا مِنْهُما و از این ماده است:
منجّی و منجّی یعنی نجات دهنده چنانکه در آیه 33 سوره عنکبوت میفرماید:
إِنَّا مُنَجُّوكَ وَ أَهْلَکَ یعنی ما ترا و اهلت را نجات دهندهایم.
انجی و نجّی یعنی نجات داد چنانکه در آیه 72 سوره اعراف و 180 سوره شعراء میفرماید:
فَأَنْجَیْناهُ وَ الَّذِینَ مَعَهُ بِرَحْمَۀٍ مِنَّا- فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِینَ.
و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی رهائی از عذاب و عقوبت است چنانکه در آیه 25 سوره قصص میفرماید: )
قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ.
2) بمعنی جان سالم بدربردن از هلاکت چنانکه در آیه 65 سوره شعراء میفرماید: ص: 51 )
وَ أَنْجَیْنا مُوسی وَ مَنْ مَعَهُ:
یعنی ما موسی و کلیه همراهانش را از دریاي پر تلاطم بیرون آورده و بساحل نجات رسانیدیم.
3) بمعنی نجوه ساحل و جلگه است چنانکه در آیه 92 سوره یونس میفرماید: )
فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ:
یعنی ما امروز اي فرعون طاغی تو را در دریا غرق و هلاك نموده و بدنت را براي عبرت خلق بساحل دریا میرسانیم.
4) بمعنی توحید چنانکه در آیه 41 سوره غافر میفرماید: )
وَ یا قَوْمِ ما لِی أَدْعُوکُمْ إِلَی النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِی إِلَی النَّارِ؟.
یعنی شخص مؤمن از آل فرعون با آنها گفت اي قوم علّت چیست من شما را براه تعالی بخش توحید دعوت میکنم ولی شما مرا
بسوي شرك و کفر فرا میخوانید.
قوله تعالی وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ فرق- یعنی جدا کردن، آشکار ساختن، جزء جزء نمودن، شکافتن چنانکه در آیه 4 سوره دخان
میفرماید:
فِیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ.
امّا فرق بر وزن فرس بمعنی ترسیدن و پراکندگی قلب از خوف است چنانکه در آیه 56 سوره توبه میفرماید: أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 52
وَ یَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکُمْ وَ ما هُمْ مِنْکُمْ وَ لکِنَّهُمْ قَوْمٌ یَفْرَقُونَ.
یعنی آنها براي اینکه نفاق خویش را پنهان کنند بخدا قسم میخورند که ما هم براستی از شما مؤمنان و همعقیده شمائیم و لکن این
قوم از قدرت اسلام میترسند.
و از این ماده است:
تفریق- بمعنی پراکنده کردن و جدائی افکندن چنانکه در آیه 102 سوره بقره میفرماید:
فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ تفرق- یعنی پراکنده شدن، جدا گردیدن چنانکه در آیه 105 سوره آل عمران
صفحه 44 از 257
میفرماید:
وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا فرق بر وزن جسر یعنی تکه و قطعه جدا شده چنانکه در آیه 63 سوره شعراء میفرماید:
فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ:
یعنی دریا شکافت و هر قطعهاش همچون کوه بزرگی گردید.
فریق- یعنی گروه جدا شده از دیگران و همچنین است فرقۀ چنانکه در آیه 7 سوره شوري و 122 سوره توبه میفرماید:
فَرِیقٌ فِی الْجَنَّۀِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ- فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَۀٍ مِنْهُمْ طائِفَۀٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ.
فراق- بفتح فا و فراق بکسر فا یعنی جدائی چنانکه در آیه 78 سوره کهف ص: 53
میفرماید:
قالَ هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ: یعنی این سخن میان من و تو جدائی انداز است فرقان- در اصل مصدر و بمعنی فرق گذاشتن و جدا
کردن است سپس در معنی فارق بکار برده شده چنانکه در آیه 1 سوره فرقان میفرماید:
تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً این کلمه هفت بار در قرآن آمده است.
فارق یعنی فرق دهنده و جدا کننده چنانکه در آیه 1 و 4 سوره مرسلات میفرماید:
وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً ... فَالْفارِقاتِ فَرْقاً.
و کلمه فریق در ضمن آیات قرآن بدو معنی استعمال شده است:
1) بمعنی گروه جدا کرده چنانکه در آیه 7 سوره شوري میفرماید: )
وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّۀِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ یعنی الفرقۀ المفرّقۀ.
2) بمعنی قسمتی از چیزي است چنانکه در آیه 188 سوره بقره میفرماید: )
وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَی الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ یعنی لتأکلوا بعضا من اموال النّاس
بالاثم.
ص: 54
توضیحات .... ص : 54
1) قوله تعالی یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ مفسرین در اینکه عذاب و شکنجه بنی اسرائیل چگونه بوده که خدا نجاتشان داد وجوهی را )
ذکر نمودهاند:
بنظر برخی از مفسرین قبطیان که در دربار سلطنتی فرعون بوده و از خواص وي بشمار میرفتند و از فرمانروایان مملکت بودند بنی
اسرائیل را تحت شکنجه و فشار قرار میدادند و آنها را بسه قسمت تقسیم کرده بودند مردان آنان را به بنائی و نجّار و عملگی و نحو
اینها وادار میکردند بدون اینکه مزدي بآنها بپردازند بلکه بعنوان نوکري و غلامی از آنان کار میکشیدند و اگر قدرت بر کار
نداشتند از آنها جزیه میگرفتند و پسران و اطفال آنان را سر میبریدند تا اینکه موسی بوجود نیاید زیرا فرعون خواب دیده بود
آتشی از جانب بیت المقدس آمد و همه قبطیان را سوزانید امّا بنی اسرائیل محفوظ ماندند و معبرین و منجمین و کهنه در تعبیر این
خواب گفته بودند که یک نفر از بنی اسرائیل بوجود میآید و و دستگاه سلطنتی فرعون را درهم میکوبد یا بخاطر خبریکه از
حضرت ابراهیم براي فرعون نقل کرده بودند یا بواسطه پیش بینیهائی که کهنه و منجمین براي فرعون نموده بودند لذا فرعونیان
کوشش میکردند که چنین کسی بوجود نیاید لذا همینکه فرزند پسري متولد میشد او را سر میبریدند بنابراین خداوند متعال حمل
صفحه 45 از 257
مادر موسی را مخفی نمود و پس از تولد وي مأمور شد او را در صندوقی نهاده و در رود نیل بیندازد. أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 55
و زنان و دختران آنان را زنده میگذاردند و بعنوان کنیزي و خدمتگزاري از آنها استفاده میکردند و آنان را مورد شکنجه و آزار
قرار میدادند و خدا آنها را از چنین عذاب و شکنجه رهائی بخشید و دشمنان آنان را هلاك نمود.
و بعقیده بعضی از مفسرین مراد از عذاب و شکنجه بنی اسرائیل که فرعونیان در باره آنها انجام میدادند همان است که خود آیه بیان
میکند که: فرزندان آنان را میکشتند و زنهاشان را زنده نگاه میداشتند.
و راستی هم بسیار مشکل است تحمل قتل فرزند و زنده ماندن دختران که در آینده جلوي چشم پدران و مادرانشان زیر دست
جمعیت مخالف و دشمن تحت شکنجه و عذاب قرار بگیرند لذا خداوند آزادي از این شکنجه را در ردیف نعمتهائی که به بنی
اسرائیل عنایت فرمود بحساب میآورد و احتمالا وجه اختلاف تعبیر از نجات در این آیه و آیه بعد نحوه نجات باشد یعنی نجات
اولی از دست فرعونیان و نجات دومی از دریا بوده است.
بعضی از مفسرین گفتهاند: از این آیه استفاده میشود: که لفظ امرأة و نساء بر نوزاد و یا کودك مؤنث نیز اطلاق میشود زیرا معنی
جمله و یستحیون نسائهم این است: فرعونیان دختران نوزاد را نمیکشتند.
ولی ابن جریح اینقول را نپذیرفته و گفته است معنی آیه این است:
یعنی زنان بنی اسرائیل را به کنیزي میگرفتند و دلیل آورده که عرب هرگز بر نوزاد و دختر کودك لفظ نساء و امرئۀ اطلاق نکرده
است لکن ابن جریح با این گفتار مرتکب چیزي شده که بمراتب از گفته دسته اول عجیبتر و نامقبولتر است زیرا در لغت عرب لفظ
استحیاء ابدا بر کنیزي اطلاق نشده است چونکه کلمه استحیاء از حیا گرفته شده و این معنی ابدا با کنیزي سازگار نیست. أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 56
عدهاي از مفسرین معتقدند که: منظور از کلمه ابناء در این آیه مبارکه مردان و بزرگسالان است نه کودکان و نوزادان و بر این
نظریه دلیل آوردهاند که خداوند بدنبال آن استحیاء نساء را ذکر فرمودهاند نه بنات و این خود نشانگر این است که مراد از لفظ ابناء
نیز مردان و پدران پسران است ولی این افراد از این مطلب غفلت نمودهاند که خداوند در آیه دیگر صریحا فرموده است که خدا
بمادر موسی وحی نمود که موسی را شیر دهد و موقعیکه از جان او ترسید او را در تابوت گذاشته و بدریا اندازد در صورتی که
اگر آل فرعون مردان را میکشتند نه کودکان را و در عوض زنان بزرگ را بجا میگذاشتند مادر موسی علیه السّلام نیازي نداشت
که موسی تازه متولد شده را بدریا بیندازد و اگر او مرد بزرگسالی بود در تابوت قرار نمیداد.
لکن عدهاي نوشتهاند که تفسیر صحیح آن است که ابن عباس و ربیع و سدي گفتهاند.
و امّا علّت اینکه خداوند به لفظ نساء تعبیر آورده این است که آل فرعون همانگونه که نوزادان و کودکان دختر را نمیکشتند
مادران آنان را نیز نمیکشتند لذا فرمود زنان آنان را باقی میگذاشتند و مراد از آن هم مادران و هم کودکان و نوزادان دختر است
و امّا چون آنها تنها نوزادان پسر را میکشتند لذا تعبیر به ابناء نموده است.
2) قوله تعالی وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ یکی از مفسرین عارف در ذیل این آیه شریفه مینویسد: )
شاید سرّ اینکه معجزات حضرت موسی علیه السّلام بیشتر از باقی پیغمبران بوده این باشد که بنی اسرائیل مردمان لجوج و کم خرد
بودند زیرا با اینهمه معجزات ص: 57
و کراماتیکه از حضرت موسی علیه السّلام میدیدند دست از لجاجت و خرافاتیکه در ذهن آنان رسوخ کرده بود بر نمیداشتند و
بقدري آنها مادي و خرافی بودند که اصلا غیر از ماده و مادیات بموجود مجردي معتقد نبودند و چنین گمان میکردند که هر کس
میتواند خدائی براي خود جعل نماید لذا از حضرت موسی علیه السّلام تقاضا میکردند که براي هر یک از آنان خدائی جعل کند
صفحه 46 از 257
چنانکه در آیه 134 سوره اعراف میفرماید:
اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَۀٌ و پس از آنکه کلام خدا را شنیدند از روي نفهمی و لجاجت گفتند ما میخواهیم خدا را به بینیم این بود
سرّ اینکه خداوند معجزات و کرامات بسیاري بدست حضرت موسی علیه السّلام جاري نمود تا بلکه آنها قدري بخود آیند و بفهمند
که عالم دیگري وراي این عالم و قدرت و قوتی فوق عالم طبیعت وجود دارد تا باوامر و دستورات الهی و آسمانی تسلیم گردند
آري کسانی که از باطن رو گردانیدند و بحق و حقیقت پیوستند بحلقه محکمی چنگ زده که گسستگی ندارد و بحقیقتی پیوسته
که انفصال و جدا شدنی در آن وجود ندارد و همین طور است کسانیکه محبت اولیاء الهی را در قلب خود بپرورانند و با آنها به
پیوندند آنان نیز همیشه در مهد امن و امان از هر گزندي محفوظ میمانند زیرا که ارتباط با آنها ارتباط بحق و محبت آنها محبت
بحق تعالی است.
ص: 58
روایات .... ص : 58
1) حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام در تفسیر آیه مبارکه وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ فرمودند: خداوند میفرماید اي بنی )
اسرائیل بیاد آورید زمانی که شما را از عذاب فرعونیان نجات دادیم که شما را وادار میکردند بساختمان کردن و بقصرهاي بلند
گل و آجر بردن و از ترس آنکه مبادا فرار کنید شما را میبستند و چه بسا مردمی که در اثر بستن در موقع کشیدن گل و خاك از
قصرهاي بلند بزمین میافتادند و هلاك میشدند و خداوند بموسی وحی کرد که بآنها بگوید بکاري شروع نکنند مگر اینکه قبلا به
محمّد و آل او علیهم السّلام درود بفرستند تا آن کارها بر ایشان آسان و سبک گردد و بآنها که بزمین میافتادند میگفت صلوات
بفرستند تا سالم بمانند و همینکه صلوات میفرستادند سالم میماندند و زمانی که فرعون فرزندان آنها را میکشت دستور داد قابله
را بخود راه ندهند و هنگام وضع حمل بجانب کوه و صحرا شتافته و فرزندان خود را آنجا وضع حمل کنند و ده مرتبه صلوات بر
محمّد صلّی اللّه علیه و آله او بفرستند و بر طفل بدمند تا خداوند فرشته بفرستد و طفل را تربیت نماید و از انگشت او شیري جاري
کند تا بیاشامد و از انگشت دیگري طعام نرم و لطیفی تراوش کند تا بچه آن را بخورد و بزرگ شود و باین ترتیب عده کثیري از
اطفال بنی اسرائیل نشو و نما نمودند بطوریکه عده که سالم ماندند بیشتر از آنهائی بود که فرعونیان کشته بودند و همچنین زنهاي
آنها را بیعصمت میکردند و کنیز خود مینمودند و چون بموسی شکایت کردند خطاب رسید که بآنها بگوید هرگاه فرعونیان
بخواهند بآنها دست درازي کنند بر محمّد ص: 59
صلّی اللّه علیه و آله و آل او صلوات بفرستند و در اثر فرستادن صلوات خداوند فرعونیان را بمرضی از امراض یا زمین گیري مبتلا
ساخته و قدرت آنکه آنها را بی عصمت کنند از ایشان سلب میشد و خداوند شرّ مردان فرعون را از زنان بنی اسرائیل دفع میکرد لذا
خداوند متعال میفرماید در این ابتلاآت و دفع شرّ براي شما عبرتی است و اگر با توجه باحوال پیشینان خود به محمّد و آل او علیهم
السّلام ایمان بیاورید بشما نعمتی بیشتر و فضیلتی بالاتر عطا خواهد شد.
2) و نیز امام حسن عسکري علیه السّلام در تفسیر آیه و اذ فرقنا بکم البحر فرمودند وقتی که موسی بلب دریا رسید از طرف خداوند )
باو وحی شد که به بنی اسرائیل بگو اقرار بوحدانیت و یگانگی مرا تجدید کنند و در قلب به نبوت محمّد صلّی اللّه علیه و آله ایمان
بیاورند و ولایت علی و ائمه از اولاد او را بر نفس خود بسپارند و بگویند خداوندا بجاه محمّد و آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله ما را
از این دریا بسلامت عبور بده تا آب شکافته شده و زمین نمایان گردد و شما بتوانید عبور نمائید موسی بآنها گفت این ذکر را
بگوئید و از آب عبور کنید و چون بنی اسرائیل تمرد نمودند بموسی خطاب شد که با عصاي خود بدریا بزن و بگو خداوندا بجاه
صفحه 47 از 257
محمّد و آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله دریا را بشکاف و زمین را نمایان کن پس از آنکه موسی آن کلمات را ادا نمود فورا زمین
نمایان شد بنی اسرائیل گفتند تا زمین خشک نشود ما عبور نمیکنیم زیرا ممکن است گل زمین چسبنده باشد و مانع حرکت ما
گردد خطاب شد اي موسی بگو خدایا بجاه محمّد و آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله گل این زمین را بخشکان موسی گفت و
خداوند بادي فرستاد و بر آن گلها وزید و آن را خشک کرد باز هم داخل نشدند گفتند اي موسی ما دوازده طایفه هستیم و باید در
عرض یکدیگر عبور نمائیم باز بموسی وحی شد آن کلمات را بگو و عصاي خود را بدریا بزن موسی آن کلمات را گفت و عصا را
بدریا زد ص: 60
دوازده راه نمایان شد و آنها عبور کردند همینکه آخرین نفر بنی اسرائیل از دریا خارج شد و همه فرعونیان داخل دریا شدند
خداوند بدریا امر نمود که بهم آید و بنی اسرائیل مشاهده کردند که همه فرعونیان غرق شدند لذا خداوند در این آیه بنی اسرائیل
را مورد خطاب قرار داده و میفرماید:
نجات پدران و پیشینیان شما از فرعون و عبور از دریا بواسطه کرامت محمّد و آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله بود چرا تعقل نمیکنید
و در اینموقع که محضر پیغمبر اکرم را درك نموده و حجتهاي بالغه خدا را مشاهده میکنید چرا به محمّد و آل محمّد صلّی اللّه علیه
و آله ایمان نمیآورید.
ص: 61
تجزیه و ترکیب .... ص : 61
قوله تعالی وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ.
اذ- اسم و مبنی و ظرف زمان براي ماضی است و متعلق بجمله اذکروا که در تقدیر گرفته شده نجّینا فعل ماضی و متکلّم و متعدي و
از ماده نجات میباشد و ضمیر خطاب راجع به یهود است آل در اصل اهل بوده بقرینه تصغیر آن که اهیل میباشد و یا از اول که به
معنی رجوع است مانند عول که عائله را گویند.
فرعون- صفت و از آن است که تفرعن بمعنی طغیان و خود پرستی.
یسومونکم سوء العذاب- جمله فعلیه و حال براي آل فرعون و یا براي ضمیر مفعول نجّیناکم و یا بیان حال از هر دو یسومون- فعل
مضارع جمع و متعدي و مصدر آن سوم به معنی به خطر و هلاکت انداختن است.
سوء العذاب- سوء بضمّ سین اسم مصدر از ماده ساء یسوء و از آن است مسائه و سیئه- العذاب اسم مصدر و متعدي سوء منصوب و
مضاف بموصوف و جمله صفت براي مفعول مطلق محذوف است- یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ- تفسیر و بیان جمله یسومونکم و حال براي آل
فرعون و یا براي ضمیر مفعول نجیناکم میباشد یذبّحون فعل مضارع جمع و مزید فیه از باب تفعیل و مجرّد آن ذبح به معنی کشتن
و بریدن رگهاي گردن است ابناءکم مفعول جمله و جمع و مفرد آن ابن که از ماده بناء گرفته شده است وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ- جمله
معطوف و تفسیر جمله یسومونکم و بصورت مضارع جمع و مصدر آن استحیاء است- ص: 62
نساء و نسوه و نسوان اسم جمع و مفرد آن مرأة است.
وَ فِی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِیمٌ- جمله حالیّه- فی ذلکم- متعلّق به بلاء و ضمیر جمع اشاره بانواع آزارها و شکنجهها و یا اشاره
بنعمت و رهائی آنان به وسیله موسی علیه السّلام میباشد بلاء بفتحه و الف ممدوده مبتداي مؤخّر و اسم مصدر و از ماده بلیۀ و بلوه
است من ربکم متعلّق به بلاء عظیم صفت است براي بلاء.
قوله تعالی وَ إِذْ فَرَقْنا بِکُمُ الْبَحْرَ.
صفحه 48 از 257
اذ- ظرف زمان ماضی مبنی بر سکون و عامل آن جمله اذکروا است که مقدر میباشد. فرقنا- فعل ماضی متکلّم و متعدّي و مصدر
آن فرق بمعنی گشودن میباشد باء سببیّه و ضمیر خطاب به بنی اسرائیل بر میگردد البحر الف لامش عهد و مفعول فأنجیناکم جمله
تفریع بصورت ماضی و متعدي و مصدر آن انجاء از باب افعال است.
وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ- جمله معطوف و بصورت ماضی متعدي و مصدرش اغراق است آل فرعون مفعول جمله وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ جمله
اسمیه و حال تنظرون فعل مضارع جمع.
ص: 63
[سوره البقرة ( 2): آیات 51 تا 57 ] .... ص : 63
[سوره البقرة ( 2): آیات 51 تا 52 ] .... ص : 63
[سوره البقرة ( 2): آیه 51 ] .... ص : 63
اشاره
( وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَۀً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ ( 51
ترجمه و شرح .... ص : 63
پس از نجات یهود و غرق فرعون، بنی اسرائیل رو بزندگی نوینی پیش میرفتند و رابطه و علاقه با گذشته با عبور از دریا و غرق
فرعونیان قطع شده بود لذا بایستی از روي نظامات الهی طرح تازهاي پی ریزي میشد تا آنها را در انتظام قانون در آورد از این رو
موسی بدستور الهامی پروردگارش خود را براي فرا گرفتن دستور و قانون الهی آماده میکرد تا مدّت چهل شب بر کنار رود و
بالاي کوه یا در میان غاري مسکن گزیند و با توجّه کامل و روزه و عبادت فکر و روحش را براي تابش شعاع وحی صیقل دهد
لکن محیط شرك و گاوپرستی اثر ریشه داري در نفوس یهود باقی گذاشته بود بنابراین همینکه قدرت قاهره موسی از بالاي سر آنها
چند روزي دور شد کشش ارتجاعی مصر و عقلبندي سامري آنها را بسوي شرکشان برگرداند و گوساله را بخدائی گرفتند.
اینک خداوند متعال بنی اسرائیل را بلحاظ بلادت فکر و لجاج آنان به این که چرا موسی گروهی از آنان را با خود بکوه طور برد و
سائر بنی اسرائیل در غیبت موسی گوساله سامري را پرستش نمودند توبیخ کرده میفرماید: ص:
64
اي بنی اسرائیل بیاد آورید هنگامی را که پس از تباه ساختن فرعون و فرعونیان و بازگشتن شما به مصر با موسی چهل شبانه روز که
عبارت از یک ماه ذي القعده و ده روز ذي الحجه بود وعده گذاشتیم تا براي گرفتن فرمانهاي الهی به میعادگاه بیاید سپس شما در
غیاب او گوساله را بخدائی گرفتید در حالیکه با این کار بخودتان ستم کردید زیرا با این گناه بزرگ مستحق عذاب الهی شدید.
از این آیه استفاده میشود: که ضرر و زیان عبادت بغیر خدا عاید خود شخص میگردد.
(51)
ص: 65
[سوره البقرة ( 2): آیه 52 ] .... ص : 65
صفحه 49 از 257
اشاره
( ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 52
ترجمه و شرح .... ص : 65
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند که خدا در اثر درخواست و تضرع حضرت موسی علیه السّلام عذاب و عقابی را که در
اثر پرستش گوساله بنی- اسرائیل مستحقّ آن شده بودند برداشت و از فنا و نابودي نجاتشان داد و دعوي ایمان دگر بار آنانرا
پذیرفت یا بقولی در عذابشان شتاب نکرد تا خدا را در مقابل نعمتهایش شکر گزار باشند اینک میفرماید:
سپس شما را بعد از این گوسالهپرستی و ظلم بنفس بخشیدیم و توبه شما را پذیرفته و از گناهانتان در گذشتیم شاید شما در مقابل
این عفو و گذشت نسبت بنعمت بخشایش خداي خودتان سپاسگزار باشید و شما که در زمان محمّد صلّی اللّه علیه و آله هستید
بشکر آن نعمات شکر نعمت نبوّت این نبیّ هاشمی را بجا آورید.
از این آیه استفاده میشود:
از گناهان باید توبه کرد و در مقابل نعمتها و بخششهاي الهی باید شکر گزار شد.
(52)
ص: 66
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 66
و انکه موسی را چهل شب از صلاح وعده فرمودیم بهر افتتاح
بعد از آن کز آل فرعون جحود گشت فارغ وز هلاك آن جحود
پس گرفتید از غلط گوساله را خار آوردید جاي لاله را
از شما هم عفو کردیم این غلط تا مگر شاکر شوند از هر نمط
اربعین بهر صفاي قلب بود زنگ از آیینه زان شاید زدود
بی ریاضت قلب کی یابد مقام و آن چهل روز است گردانی تمام
زان که شد خلق بدن در اربعین در رحم گردید تکوین جنین
شد مخمر طینت آدم یقین در کف قدرت هم اندر اربعین
بهر حق شو خالص اندر چل صباح تا که کردي مصدر فوز و فلاح
از پی گوساله رفتن راه نیست در ره نفس بهیمیّت مایست
موسی جان در تو است و غالب است یار هارون باش تا او غایب است
کیست هارون اعتقاد و حزم تو در صراط حق ثبات و عزم تو
آب بردار ار که داري عزم راه هر چه گویندت که در ره هست چاه
شاید آن چه خشک باشد یا خراب مانی از بی آبی اندر التهاب
و آن ثباتت در ره از خود رستن است گوش را از هر صدائی بستن است
تا نیابد سامريّ و هم دست کشت باید وهم و از گوساله رست
چونکه بود از وهم این نقص و قصور عفو کرد از لطف یزدان غفور
صفحه 50 از 257
چونکه بود از وهم این نقص و قصور عفو کرد از لطف یزدان غفور
تا شما از عفو او شاکر شوید وز خطاي خویش مستغفر شوید
(51 -52)
ص: 67
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 67
قوله تعالی وَ إِذْ واعَدْنا اذ- کلمه اذ اغلب براي ظرف زمان ماضی است و از گذشته خبر میدهد چنانکه در آیه 40 سوره توبه
میفرماید:
فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا:
و یا مضاف الیه براي ظرف میباشد چنانکه در آیه 8 سوره آل عمران میفرماید:
رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا عدهاي از دانشمندان گفتهاند واژه اذ مفعول به است چنانکه در آیه 86 سوره اعراف میفرماید:
وَ اذْکُرُوا إِذْ کُنْتُمْ قَلِیلًا و اگر در ابتداي قصهها دیده شود مفعول به براي فعل اذکروا محذوف میباشد ابو عبیده معتقد است که لفظ
اذ براي تأکید و استوار ساختن کلام است چنانکه در آیه 30 سوره بقره میفرماید:
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَۀِ ابن قتیبه نیز در اینقول از ابو عبیده پیروي کرده است.
برخی از دانشمندان میگویند لفظ اذ مانند حرف قل بمعناي تحقیق است چنانکه در آیه 39 سوره زخرف میفرماید: أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 68
وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ سهیلی نیز گفته کلمه اذ در آیه 80 سوره آل عمران که میفرماید:
بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ بمعناي تحقیق است لکن ابن هشام این دو قول را بی اساس میداند و بقول راغب اگر کلمه ما به اذ اضافه شود
معناي شرط میدهد.
قوله تعالی ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ عفو- یعنی گذشت، بخشودن گناه به نظر راغب قصد گرفتن چیزي است چنانکه در آیه 95 سوره مائده
میفرماید:
عَفَا اللَّهُ عَمَّا سَلَفَ وَ مَنْ عادَ فَیَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ از این ماده است:
عفو- صیغه مبالغه بمعنی بسیار بخشنده و در گذرنده از گناه چنانکه در آیه 43 سوره نساء میفرماید:
إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُ  وا غَفُوراً و این کلمه پنج بار در قرآن آمده است.
عافی- یعنی در گذرنده و بخشنده جمعش عافین است چنانکه در آیه 134 سوره آل عمران میفرماید:
وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ و در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی زیادي مال و ثروت چنانکه در آیه 219 سوره بقره میفرماید: )
وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ یعنی الفضل من اموالهم. ص: 69
2) بمعنی دست بازداشتن و رها کردن چنانکه در آیه 40 سوره عسق میفرماید: )
فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ یعنی فمن ترك ( 3) بمعنی در گذشتن از گناه کسی چنانکه در آیه 155 سوره آل عمران
میفرماید:
وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ یعنی خداوند از گناه کسانی که در جنگ احد سستی کرده و شکست خوردند در گذشت.
ص: 70
صفحه 51 از 257
[سوره البقرة ( 2): آیات 53 تا 54 ] .... ص : 70
[سوره البقرة ( 2): آیه 53 ] .... ص : 70
اشاره
( وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ ( 53
ترجمه و شرح .... ص : 70
این پنجمین نعمتی است که خداوند متعال به بنی اسرائیل ارائه میدهد و سر آغاز تحول بنی اسرائیل است بزندگی نوین و بیان این
است که حضرت موسی علیه السّلام با الواحی که قوانین و احکام در آن ثبت شده بود از میعادگاه بسوي بنی اسرائیل برمیگردد، این
الواح هم کتاب بود که قوانین و احکام الهی در آن ثبت شده بود و هم فرقان است که حق و باطل و حلال و حرام را از هم جدا
میسازد تا این قوم را از روش و اندیشه پراکنده بیک نظام الهی و قانونی در آورد اینک میفرماید:
و بیاد آورید اي بنی اسرائیل زمانی را که بموسی کتاب تورات و وسیله تشخیص حق و باطل و محق و مبطل را عطا کردیم تا شما
بآنچه در آن است هدایت شده و راه یابید و به تفکر در کتاب و تدبر در آیات و معجزات و آنچه در تورات از بشارت بظهور
محمّد صلّی اللّه علیه و آله و بیان صفات اوست هدایت گردید از این آیه استفاده میشود که:
کتب الهی و آسمانی جدا کننده و فارق بین حق و باطل است.
(70)
ص: 71
[سوره البقرة ( 2): آیه 54 ] .... ص : 71
اشاره
وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَ کُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلی بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَ کُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ
( فَتابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ( 54
ترجمه و شرح .... ص : 71
بنی اسرائیل با این همه نعمتها و برتریها که بآنان داد شده بود بجاي اطاعت از دستورات حضرت موسی علیه السّلام گوساله را
پرستیدند و پیمانی را که با خداي خود بسته بودند فراموش نمودند لذا بخاطر آنکه نفوس آنان بخوبی مستعد هدایت و فرا گرفتن
دستورات کتاب آسمانی گردد باید یک تطهیر سختی صورت پذیرد و شدت عمل بخرج داده شود و تنها با اجراي صیغه توبه بر
زبان نباید قناعت گردد لذا در ضمن دستور توبه فرمان کشتار جمعی نیز از طرف خداوند متعال صادر گردید زیرا توبه از شرك و
گوساله پرستی جز با ریختن خون فاسد و فصد اجتماعی در پیشگاه باریتعالی پذیرفته نمیشود زیرا شرك و تقالید فاسد چون در
نفوس متمرکز شد ریشه استعداد و حرکت بسوي خیر را میخشکاد چنانکه در شریعت اسلام هم توبه مرتد فطري قبول است ولی
باید او را کشت و اموالش را بین ورثه تقسیم نمود و زنش را هم از وي جدا نمود لذا حضرت موسی فرمود توبه، قتل را از شما
ساقط نمیکند و باید گوساله پرستان کشته شوند و اما اینکه بنی اسرائیل ص: 72
صفحه 52 از 257
یکدیگر را کشتند و یا پرستش کنندگان بگوساله را اعدام کردند از خود آیه معلوم نمیشود ولی در تورات مینویسد: موسی گفت
هر کس خواستار خداست پیش من آید گروهی از بنی لاوي نزد وي گرد آمدند پس بآنها گفت خداي اسرائیل چنین دستور داده
هر کس برادر، دوست و همسایه خویش را بکشد بنو لاوي چنین کردند تا قریب به سه هزار نفر بخاك و خون افتادند یا ابر تاریکی
همه را گرفت و بجان هم افتادند سپس موسی و هارون دست بدعا برداشتند تا توبه آنان پذیرفته شد.
و در قوانین دنیاي امروز نیز اگر کسی موجودیت ملتی را بخطر افکند تنها باظهار ندامت قناعت نمیکنند بلکه در برابر آن شدت
عمل بخرج میدهند تا آیندگان چنین افکاري را براي همیشه از سر بدر کنند.
و احتمال دیگر این است که منظور از دستور فاقتلوا یعنی نفس سرکش بتتراش خود را بکشید چنانکه قاضی بیضاوي میگوید:
کمال توبه شما با از میان بردن و قطع شهوات است بطوریکه عرفاء نیز گفتهاند:
کسی که نفس خود را معذب ندارد به نعمتش نرساند و کسی که آن را نکشد زندهاش نمیگرداند آري کسیکه گوساله نفس خود
را پرستید کیفر و مجازات آن نفسکشی است نفس سرکش جسور بایستی اعدام گردد تا سلطان روح بر سریر مسند سلطنت بنشیند
و مملکت وجود انسانی را تحت حکومت خود در آورد و هر یک از مشاعر و قوي را بکاریکه در خور آن است وادار نماید این
است که در این آیه مبارکه توبه را متفرع بکشتن نفس نموده و فرمود:
توبه کنید و نفس خود را بکشید اینک میفرماید: ص: 73
بیاد آورید زمانی را که حضرت موسی علیه السّلام پس از بازگشت از طور بقوم گوساله پرست خود گفت: اي قوم شما با انتخاب
گوساله بخود ستم کردید پس چاره شما در این است که بسوي آفریننده خویش برگردید و توبه کنید و خود یکدیگر را بکشید
یعنی آنانکه گوساله پرست نشدند گوساله پرستان را بکشند یا بقولی نفوس خود را با ترك شهوات نفسانی بکشید زیرا اینکار براي
شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است از اینکه در آخرت بعذاب جاوید الهی گرفتار شوید پس چون امر خدا را اطاعت کردند و
موسی و هارون نیز دست بدعا کردند پیش از اینکه همه شما کشته شوید خداوند هم شما را بخشید و توبه شما را پذیرفت زیرا او
بسیار توبه پذیر و بی اندازه به بندگانش مهربان است.
از این آیه استفاده میشود:
براي قبولی توبه امکان دارد غیر از ندامت و پشیمانی شرط دیگري هم باشد چنانکه در مورد توبه بنی اسرائیل آمادگی آنان براي
کشته شدن بود یا مجاهده با نفس و کشتن نفس اماره شرط قبولی توبه آنها بود و همچنین استفاده میشود که: توبه مرتد نیز در
اسلام پذیرفته میشود و نیز از جمله فاقتلوا انفسکم استفاده میشود اهل یک دین و مذهب حکم نفس واحده و تن واحد را دارند
یعنی آنچه بنفع یا ضرر یکی از آنان باشد بر نفع و ضرر دیگران نیز خواهد بود.
54 ) ص: 74 )
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 74
آنکه ما دادیم موسی را کتاب تا شما یابید راهی بر صواب
و آن که موسی گفت قوم خویش را که بخود کردید ظلم از ناسزا
ز اینکه بگرفتید مر گوساله را بر پرستش دعوت محتاله را
پس ایاب آرید بر پروردگار کشت باید خویش را زین شوم کار
در میان خویش بگذارید تیغ همچنان ناید ز قتل خود دریغ
مر شما را بهتر است این قتل مرگ نزد حق از عالم پر ساز و برگ
صفحه 53 از 257
تیغ بنهادند در خود آن گروه تا که شد از کشته هر جا تل و کوه
موسی آمد در تضرع کاي اله مجرمان را هم توئی یار و پناه
کس نماند از ما دگر فریادرس گفت بخشیدیم گو سازند بس
کشتگان و زندگان بخشیدهاند در ظلال رحمت آرامیدهاند
این قتال آن میلها را هشتن است نفس از تیغ ریاضت کشتن است
و آن خطوط نفس کو از هر نمط حق بباطل پوشد از سهو و غلط
(53 -54)
ص: 75
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 75
قوله تعالی وَ الْفُرْقانَ فرقان- یعنی فرق گذاشتن و جدا کردن و فارق بین حق و باطل و قرآن را از آن جهت فرقان میگویند که میان
حق و باطل فرق میگذارد.
مفردات مینویسد: فرقان از فرق ابلغ است زیرا فرقان در فرق بین حق و باطل بکار برده میشود ولی فرق در آن و در غیر آن استعمال
میشود و در روایت آمده که قرآن همه کتاب است و امّا فرقان قسمت محکمات و واجب العمل از آن میباشد چنانکه در آیه 185
سوره بقره میفرماید:
أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُديً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدي وَ الْفُرْقانِ و در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی قرآن چنانکه در آیه 3 سوره آل عمران میفرماید: )
وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ مِنْ قَبْلُ هُديً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ یعنی خدا تورات و انجیل را پیش از این براي هدایت مردم فرستاد و
سپس کتاب کامل قرآن را انزال فرمود:
2) بمعنی نصرت و امداد چنانکه در آیه 41 سوره انفال میفرماید: )
وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یعنی یوم النصرة ( 3) بمعنی جدا کننده و بیرون آورنده از گمراهی و ضلالت:
میفرماید: ص: 76 Ơ چنانکه در آیه 1 سوره فرقا
تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ یعنی نزّل علی عبده ما یفرّق بین الحقّ و الباطل.
قوله تعالی عِنْدَ بارِئِکُمْ برء یبرء برا و بروء از باب منع یمنع بمعنی آفریدن است چنانکه میگویند:
برأ اللّه الخلق یعنی خدا خلق را آفرید و اگر از باب علم یعلم باشد بمعنی خلاص شدن و کنار آمدن است و در قرآن بهر دو معنی
آمده است چنانکه در آیه 3 سوره توبه و 7 سوره بینه میفرماید:
أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُهُ- أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّۀِ و از این ماده است:
بارئ یکی از اسماء و صفات خداوند است و بمعنی آفریننده میباشد چنانکه در آیه 24 سوره حشر میفرماید:
هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی
و فرق میان خالق و بارئ آن است که بارئ بمعنی بوجود آورنده نخستین و خالق یعنی آفرینندهاي که ناقل از حالتی است بحال
دیگر یعنی چیزي و موجودي قبلا وجود نداشته و از آن صورت یا ترکیب دیگري آفریده و بوجود آورده است.
بریّۀ- بمعنی خلق، مخلوق و آفرینش است و در اصل بریئۀ با همزه بود سپس همزه آن متروك شده و بریۀ نامیده شده است بخاطر
آنکه از بري که بمعنی خاك است خلق گردیده و آفریده شده.
صفحه 54 از 257
ص: 77
[سوره البقرة ( 2): آیات 55 تا 56 ] .... ص : 77
[سوره البقرة ( 2): آیه 55 ] .... ص : 77
اشاره
( وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَۀُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ( 55
ترجمه و شرح .... ص : 77
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که بنی اسرائیل پس از این معجزات و کراماتیکه از موسی بن عمران مشاهده نمودند و
پس از آنکه الواح و قوانین را آورد و مکلف شدند که دستورات آن را جز بجزء اجراء نمایند از روي جهل یا طمع یا لجاجت
گفتند ما هرگز بتو و براي تو ایمان نخواهیم آورد مگر اینکه خدا را بالعیان و با چشم ظاهر به بینیم گویا گمان میکردند فرمانبري
از دستورات کتاب فرمانبري از موسی است و چون کفر و نفاق در باطل آنان تمرکز داشت این بود که ایمان را مشروط بدیدن با
چشم نمودند و گمان کردند که خدا جسمی است که میتوان آن را با چشم سر مشاهده نمود در صورتی که محال است که خدا با
چشم ظاهر مشاهده گردد لذا آتش غضب الهی بر آنان مستولی گردید و صاعقه خیره کنندهاي بر کوه خورد که همه از مشاهده آن
بر زمین افتادند و هلاك شدند اینک میفرماید:
اي بنی اسرائیل بخاطر بیاورید زمانی را که پدران شما و آن هفتاد نفري که ص: 78
موسی علیه السّلام برگزید و بطور برد گفتند ما هرگز بتو ایمان نخواهیم آورد و این که میگوئی من فرستاده خدا هستم و تورات
کتاب خدا است و خدا با من سخن میگوید باور نمیکنیم تا اینکه خدا را آشکارا و با چشم سر به بینیم در اثر این درخواست
نادرست صاعقه و آتش سوزانی که با صداي هولناك از آسمان فرود آمد شما را گرفت در حالیکه ناظر آن بودید و کشته شدگان
از عذاب الهی را میدیدید.
از این آیه استفاده میشود که خدا را نمیتوان دید بلکه از دیدن آثار قدرت او میتوان بوجود خالق پی برد.
(55)
ص: 79
[سوره البقرة ( 2): آیه 56 ] .... ص : 79
اشاره
( ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 56
ترجمه و شرح .... ص : 79
خداوند متعال در این آیه شریفه نعمت دیگري را که به بنی اسرائیل عنایت فرموده یاد آوري میکند و آن این است که در اثر
درخواست حضرت موسی علیه السّلام بار دیگر رحمت خداوندي آنان را در مییابد و فرصت تازهیی براي رهایی بآنان داده میشود
صفحه 55 از 257
که شاید از سپاسگزاران باشند لذا میفرماید:
سپس پدران شما را پس از مرگشان حیات بخشیدیم تا شاید شکر خدا را بجاي آورند و معتقد شوند که خدا بر هر چیز توانا است و
شکر شما فرزندان نیز این است که بخدا و کتب او و به نبوت محمّد صلّی اللّه علیه و آله که شما را از این وقایع باخبر میسازد ایمان
بیاورید.
این آیه علاوه بر اینکه بر جواز رجعت دلالت دارد نشانگر این است که دعاي انبیاء در حق بندگان خدا مورد استجابت قرار
میگیرد و مستفاد میشود که ما هر روز که از خواب بر میخیزیم بایستی در مقابل ادامه حیات نسبت بخدا شاکر باشیم.
(56)
ص: 80
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 80
و اینکه گفتند اي کلیم حق جبین بر تو ما نازیم ایمان از یقین
تا که خود بینیم حق را آشکار صاعقه بگرفتتان پس استوار
و آن شما دیدید از چشم فکر گر که باشد هیچتان اندر نظر
پس بر انگیزاندم از بهر نشان مر شما را بعد موت اندر عیان
بو که شکر جانتان افزون شود شاکر از منعم بجان ممنون شود
(56 -55)
ص: 81
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 81
قوله تعالی فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَۀُ صعق- بمعنی شدّت صوت رعد، افتادن، بیهوش شدن، مردن چنانکه در آیه 68 سوره زمر میفرماید:
وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ.
و از این ماده است:
صاعقۀ- یعنی صداي شدید آسمانی، صداي رعد چنانکه در آیه 13 سوره فصلت میفرماید:
فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَۀً مِثْلَ صاعِقَۀِ عادٍ وَ ثَمُودَ.
و از نظر راغب صاعقۀ و صاقعۀ از نظر لفظ و معنی بهم نزدیکند که همان غرش سهمگین و بزرگ است جز اینکه صقع صدا در
اجسام زمینی و صعق صدا در اجسام آسمانی است و جمعش صواعق است چنانکه در آیه 19 سوره بقره میفرماید:
یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ.
و کلمه صاعقۀ شش بار و صواعق دو بار در ضمن آیات قرآن آمده است و این ماده در قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن
جمله است:
1) بمعنی مرگی است از عقوبت که بعد از آن در دنیا زنده شود چنانکه در آیه 55 سوره بقره میفرماید: أنوار العرفان فی تفسیر )
القرآن، ج 2، ص: 82
فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَۀُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ:
یعنی الموت من العقوبۀ التی سألوا موسی ان یریهم اللّه جهرة فاماتهم اللّه تعالی بالصاعقۀ التی ذکرها ثمّ احیاهم فی الدّنیا بعد ذلک.
صفحه 56 از 257
2) بمعنی عذاب سخت و مهلکی که دیگر برگشتی بعالم دنیا نیست چنانکه در آیه 13 سوره فصّلت میفرماید: )
فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَۀً مِثْلَ صاعِقَۀِ عادٍ وَ ثَمُودَ یعنی انذرتکم عذابا فیه موتکم من غیر حیاة فی الدّنیا مثل عذاب عاد و ثمود.
3) بمعنی مرگی که با اجل طبیعی فرا رسد چنانکه در آیه 68 سوره زمر میفرماید: )
وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ.
یعنی الموت الذي یموت فیه اهل السموات و الارض عند النفخۀ الاولی الا من شاء اللّه.
4) بمعنی آذرخشی است که از برخورد ابرها فرو افتد چنانکه در آیه 13 سوره رعد میفرماید: )
وَ یُرْسِلُ الصَّواعِقَ فَیُصِیبُ بِها مَنْ یَشاءُ.
یعنی یرسل نارا تقع من السحاب.
قوله تعالی ثُمَّ بَعَثْناکُمْ بعث- بعث یبعث بعثا از باب منع یمنع بمعنی بر انگیختن و فرستادن ص:
83
و زنده کردن و بیدار نمودن و پراکنده ساختن است و بعث یبعث از باب علم یعلم بمعنی بیدار ماندن میباشد و بعث و بعث بمعنی
لشگر و گروهی است که بجائی فرستاده شوند و جمعش بعوث است و بعث بر وزن کتف یعنی شب زنده دار و متهجّد و نیز بعث و
بعثت که در لغت بمعنی بر انگیختن و فرستادن آمده در اصطلاح شرع عبارت از فرستادن خداوند است، انسانی را بسوي انس و جن
تا آنها را بسوي حق بخواند چنانکه در آیه 2 سوره جمعه میفرماید:
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ و از این ماده است:
باعث- اسم فاعل و یکی از اسماء و صفات پروردگار است و اسم مفعولش مبعوث میباشد بعاث بضم باء بمعنی روز جنگ بین دو
طایفه اوس و خزرج در زمان جاهلیت و پیروزي اوس بر خزرج بوده است انبعاث بمعنی برخاستن و فرستادن و بر انگیختن و شتافتن
و بر آمدن و روان شدن است و نیز بمعنی سرعت و اسراع بسوي طاعت میباشد.
و در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) الهام کردن چنانکه در آیه 31 سوره مائده میفرماید: )
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ:
یعنی خداوند به کلاغی الهام کرد که زمین را با چنگال خود گود کند.
2) بمعنی زنده گردانیدن در اینجهان است چنانکه در آیه 159 سوره بقره میفرماید: )
فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَۀَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ص: 84
3) بمعنی بیدار شدن از خواب است چنانکه در آیه 60 سوره انعام میفرماید: )
ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضی أَجَلٌ مُسَ  می یعنی سپس شما را از خواب شبانه بیدار کرده تا به اجل و سرنوشتی که در قضا و قدر معین شده
است برسید.
4) بمعنی فرستادن پیامبر است چنانکه در آیه 129 سوره بقره میفرماید: )
رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ ( 5) بمعنی نصب کردن و قرار دادن چنانکه در آیه 35 سوره نساء میفرماید:
فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ:
یعنی از طرف کسان مرد و زن داوري قرار دهید.
6) بمعنی برانگیختن از قبور است چنانکه در آیه 7 سوره حج میفرماید: )
وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ یعنی خدا تمامی انسانها را از قبرها بر میانگیزد این معنی در ضمن آیات قرآن بسیار بکار برده شده
صفحه 57 از 257
است.
ص: 85
[سوره البقرة ( 2): آیه 57 ] .... ص : 85
اشاره
( وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوي کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ( 57
ترجمه و شرح .... ص : 85
بنی اسرائیل پس از آنکه از چنگال فرعون نجات یافتند حضرت موسی علیه السّلام طبق فرمان خدا بآنها دستور داد براي جنگ با
عمالقه بجانب بیت المقدس حرکت کنند آنها امتناع کرده و گفتند تو و خدایت بجنگ آنان بروید و ما پس از پیروزي شما بآن
سرزمین وارد میشویم و تا مردم ستمکار از آنجا بیرون نرفته ما وارد آن سرزمین نخواهیم شد خداوند هم بکیفر این گناه بنی اسرائیل
را مدت چهل سال در صحراي سینا سرگردان نمود و از گرسنگی و تشنگی بی تاب گردیدند، در این سرگردانی بود که از کرده
خودشان پشیمان گشته و توبه نمودند و سپس مورد عنایت پروردگار قرار گرفتند اینک خداوند متعال در این آیه مبارکه نعمتهائی
را در آن بیابان بآنان بخشیده یاد آوري نموده میفرماید:
اي بنی اسرائیل موقعیکه چهل سال در تیه حیران و سرگردان گشته بودید ما بوسیله ابر بر شما سایه افکندیم که از گرماي خورشید
، شما را نگاهدارد و با منّ و سلوي از شما پذیرائی نمودیم و گفتیم از نعمتهاي پاکیزهاي که بشما أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2
ص: 86
روزي دادیم بخورید و براي فردا اندوخته نکنید لکن آنانکه کفران نعمت نمودند و بآنچه مأمور شده بودند عمل نکردند و اوامر
خدا را تغییر و تبدیل دادند و بعهدشان وفا ننمودند بما ستم نکردند زیرا کفر کافر بسلطنت حق ضرر نمیزند چنانکه ایمان مؤمن هم
بمقام خدا چیزي اضافه نمیکند بلکه بخودشان ستم کردند و از نعمتهاي الهی محروم گشته و سزاوار عذاب و عقاب گشتند.
از این آیه استفاده میشود که:
خداوند نسبت به بندگان خود رئوف و مهربان و آنچه موجب قحطی و گرفتاري میشود اعمال ما است.
(57)
ص: 87
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 87
سایبان کردیم ابري بر شما منّ و سلوي گشت نازل از سما
تا خورید آن رزقها بی زحمتی و آن شما را بود از ما رحمتی
گر شدید از نعمت ما ناسپاس بر شما شد ظلم نی بر ربّ ناس
نیست ایمان حقیقی بیگمان آنکه نبود از شهود و از عیان
زان سبب گفتند با موسی صریح بیعیان ایمان ما نبود صحیح
صفحه 58 از 257
صاعقه موت از فناي کاشف است در تجلی ذاتی از دل واقف است
پس بر انگیزاند از بعد فنا بر حیاة واقعی یعنی بقا
این سپاس از نعمت توحید تست شکر این نعمت نشان دید تست
آن غمام آمد تجلی صفات و آن صفات این پردهاي شمس ذات
منّ و سلوي باشد احوال و مقام سالکان را کاید از ربّ الانام
و آن خصال معنوي و اخلاق نیک که شود بر قلب و جان اشراق پیک
آن علوم و آن معارف آن حکم کاید از حق بهر سالک دمبدم
و آن ریاح رحمت و نفحات ذات واردات غیب در تیه صفات
هست رزق طیبین گفت ار کلو خوردن آن نز دهان است و گلو
طیبات اعنی که باشد رزق خاص یافت از حق بهر خاصان اختصاص
بر صفات نفس گر راجع شدید ز آن معانی بر صور قانع شدید
خار را باشد زیان کو گل نی است آفتاب از خار و گل مستغنی است
(58)
ص: 88
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 88
قوله تعالی وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ ظلّ- بکسر ظاء یعنی سایه، تاریکی، ضد روشنائی و اعم از واژه فیء و فراگیرتر از آن است زیرا فیء سایه
آفتاب از ظهر تا غروب است ولی ظلّ سایه از پگاه تا شامگاه است چنانکه در آیه 24 سوره قصص میفرماید:
فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ یعنی براي آن دو آب کشید سپس بسایه برگشت و جمعش ظلال است چنانکه در آیه 14 سوره انسان
میفرماید:
وَ دانِیَۀً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها ظلّ ظلیل- یعنی زندگی لذت بخش در مجمع مینویسد: براي مبالغه، شیء را بمثل لفظش
توصیف میکنند مثل یوم ایوم- لیل الیل چنانکه در آیه 57 سوره نساء میفرماید:
لَهُمْ فِیها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلا ظَلِیلًا.
ولی ظلیل به تنهائی بمعنی سایه دار است و از این ماده است:
ظلّه- بضم ظاء و تشدید لام یعنی سایبان چنانکه در آیه 171 سوره اعراف میفرماید:
وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّۀٌ: ص: 89
یعنی چون کوه را کندیم و بالاي سرشان بردیم گوئی سایبان بود جمعش ظلل است چنانکه در آیه 32 سوره لقمان میفرماید:
وَ إِذا غَشِیَهُمْ مَوْجٌ کَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ و اما در ضمن آیات قرآن در دو معنی بکار برده شده است:
1) بمعنی فاصله زمانی بین طلوع فجر و طلوع آفتاب است چنانکه در آیه 45 سوره فرقان میفرماید: )
أَ لَمْ تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ ( 2) بمعنی سایه درخت و دیوار و هر چیز دیگر است چنانکه در آیه 24 سوره قصص میفرماید:
ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّلِّ:
یعنی موسی با حال خسته رو بسایه درختی آورد.
صفحه 59 از 257
ص: 90
توضیحات .... ص : 90
1) قوله تعالی ثُمَّ اتَّخَ ذْتُمُ الْعِجْلَ تفسیر طبرسی از ابن عباس نقل کرده وقتی فرعون و یارانش بتحریک جبرئیل بدریا هجوم بردند )
سامري در آنجا جبرئیل را شناخت که سوار اسب مادهاي شده بود تا اسب فرعون را وادار برفتن بدریا نماید و علّت شناختنش هم
این بود.
هنگامیکه فرعون نوزادان را میکشت مادرش وي را در غاري گذاشت و در غار را بست تا از کشته شدن در امان باشد در آن زمان
جبرئیل میآمد و او را بانگشتان خود غذا میداد و او از بعضی انگشتانش شیر و از بعضی دیگر عسل و از بعضی دیگر روغن
میخورد و همواره چنین بود تا اینکه بزرگ شد و لذا هنگامی که جبرئیل را در کنار دریا سوار بر اسب دید او را شناخت و یک
مشت خاك از زیر سم اسب او برداشت و از این رو ابن مسعود آیه: فَقَبَضْتُ قَبْضَۀً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ را من فرس الرسول خوانده است.
سپس ابن عباس میگوید بفکر سامري رسید که این خاك را بر هر چیزي که بریزد و اراده تحقق چیزي کند و بگوید چنان باش آن
شیء بهمان گونه در میآید لذا سامري آن مشت خاك را همراه داشت تا اینکه با موسی از دریا عبور کرد و خدا فرعون و یارانش
را غرق نمود و موسی هارون را بر بنی اسرائیل بعنوان جانشین برگزیده و بکوه طور رفت در آن هنگام همراه بنی اسرائیل زیوري از
زیورهاي آل فرعون بود که آن را بر اثر انداختن اینجا و آنجا و بی اعتنائی بآن ناقص کرده بودند و آنها آن را بیرون آوردند تا
اینکه آتش از ص: 91
آسمان بیاید و آن را از بین ببرد تا آنها از گناه پاك گردند وقتی که آن را با این منظور در کناري گذاردند سامري آن مشت
خاك را بر آن زیور ریخت و گفت گوسالهاي شو که صدا کنی ناگهان آن زیور بصورت گوسالهاي در آمد و باد اتصالا از پشت
سر او وارد میشد و از دهانش خارج میشد و بدینوسیله پشت سر هم صدا میکرد سامري به بنی اسرائیل گفت این خداي شما و
خداي موسی است و بنی- اسرائیل هم قول او را پذیرفته و مشغول پرستش او شدند هارون بآنان گفت اي قبیله من بدون شک شما
با این عملتان مبتلا به فتنه شدهاید و خداي شما رحمن است حرف مرا بشنوید جواب دادند ما همواره به پرستش آن ادامه میدهیم تا
اینکه موسی بسوي ما بر گردد و مفسرین این موضوع را با اختلافات مختصر از سدي و ابن زید و مجاهد و ابی عالیه و ابو علی
جبائی و غیر اینها نقل کردهاند که ما بخاطر رعایت اختصار از ذکر آنها صرف نظر کردیم.
یکی از دانشمندان میگوید حکایت سامري و گوساله نباید باین سادگی بوده باشد زیرا چگونه میتوان قبول کرد که شخص عاقل
خدا را جسمی داند بصورت گوساله و لو اینکه صدائی هم داشته باشد بدیهی است صنم و بتیکه از طلا ساخته شده باشد نه عقل
دارد و نه حس و حرکت چگونه میتواند خداي عالم باشد مگر آنکه بگوئیم سامري نیرنگی بکار برده و بآنها چنین وانمود کرده که
سرّ کرامتیکه از موسی علیه السّلام ظهور میکند این است که او مطابق قواي فلکی و اوضاع آسمانی بر بعضی از طلسمها اطلاع پیدا
کرده و من نیز از آنها اطلاع دارم و براي شما طلسمی میسازم بصورت گوساله با صداي عجیب و آنها را تشویق نمود که اگر
بگوساله سجده کنید شما نیز مانند موسی میتوانید چیزهاي خارق العاده درست کرده و داراي معجزه باشید. أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 92
و شاید هم بنی اسرائیل احتمال میدادند که خدا در جسم حلول نموده و یا اینکه اله عالم جسم بوده باشد این بود که سامري آنها را
فریب داد و چنان وانمود کرد که خداي موسی و هارون در گوساله حلول نموده و اگر شما بگوساله سجده کنید بخداي موسی
سجده نمودهاید.
صفحه 60 از 257
یکی از مفسرین مینویسد نکتهاي در این آیه مندرج است و شاید خداوند میخواهد بدینوسیله بما بفهماند که ایمان به پیغمبران اگر
فقط از روي معجزه و کرامات صوري و مادي بوده باشد مانند بسیاري از معجزات حضرت موسی علیه السّلام و معجزات پیامبر
اسلام ممکن است گاهی بسحر و شعبده مشتبه گشته و ایمانی که بسبب اینها پدید آمده در معرض تزلزل قرار گیرد و کسی که
ایمانش از روي اژدها شدن عصا باشد ممکن است با صداي گوساله سامري هم کافر گردد اما وقتی ایمان در قلب نفوذ کرد و از
راه علم و نفوذ معنوي تحقق پیدا کرد و از راه سرّ و حقیقت اطلاع کافی بر حقانیت مدعی نبوت پیدا شد ایمان محکم گشته و باقی
میماند و از طریق تهذیب اخلاق و اعمال نیکو نموّ کرده و ثابت میگردد و شاید یکی از اسرار اینکه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و
آله در اثبات نبوت خود اکتفا به معجزات حسی نفرمود این باشد که مبادا ایمان مسلمانان در معرض تزلزل قرار بگیرد از این رو
عمده معجزه خود را در امور معنوي و حقایق منطوي در قرآن قرار داد که اهل معنی از طریق عقل و باطن بر پارهاي از حقایق قرآن
اطلاع حاصل نموده و ایمان تحقیقی حاصل نمایند.
2) قوله تعالی وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ منظور از کتاب در این آیه شریفه تورات است و فرقان شاید صفت تورات باشد )
یعنی تورات جدا کننده بین حق و باطل است و یا بعقیده بعضی از مفسرین ار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 93
مقصود از فرقان چیز دیگري است که یا داخل در تورات بوده یا خارج از آن زیرا اگر مقصود خود تورات باشد نباید فرقان را بآن
عطف نمایند براي اینکه بنا بقاعده عربیت معطوف و معطوف علیه باید غیر از هم باشد.
گر چه بعضی از مفسرین گفتهاند در وجه تغایر بین معطوف و معطوف علیه همان تغایر صفت و موصوف کافی است.
ابن عباس گفته منظور از فرقان همان تورات و تفاوت آن با کتاب فقط از نظر لفظ است.
عدهاي از مفسرین معتقدند منظور از کتاب تورات است و فرقان عبارت از شکافته شدن دریا است که هر دو نعمتی براي حضرت
موسی علیه السّلام بودند.
طبري مینویسد: صحیحترین قول در نزد ما این است: فرقانی که خداوند متعال در این آیه ذکر فرموده همان کتاب است که بوسیله
آن حق و باطل فرق گذاشته میشود و فرقان در این آیه صفت کتاب تورات است چنانکه ابن عباس و مجاهد و ابی عالیه نیز آن را
پذیرفتهاند و معنی آیه چنین است:
بیاد آرید هنگامی را که ما تورات را در الواح نوشته و بموسی دادیم تا به وسیله آن بین حق و باطل فرق دهد بنابراین لفظ کتاب نیز
صفت تورات است که جانشین او شده و ما را از ذکر آن بی نیاز کرده است سپس فرقان را بر کتاب عطف نموده زیرا فرقان صفت
دیگر تورات است و کتاب هم بمعنی مکتوب میباشد بالاخره فرقان خواه نام کتاب موسی باشد و خواه اشاره بمعجزات او در هر
صورت صفت جدا کننده حق از باطل در آن وجود دارد.
3) قوله تعالی فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ بنی اسرائیل بواسطه این ظلمی که بخود کردند و بخاطر این عمل شرك آمیزي أنوار العرفان فی تفسیر )
القرآن، ج 2، ص: 94
که انجام دادند مرتد شدند و براي مرتد پس از ثبوت ارتدادش نزد حاکم تنها توبه کافی نیست و باید براي کشته شدن آماده گردد
تا در روز قیامت رستگار گشته و به بهشت الهی وارد گردد و همچنین قتل بدون توبه هم براي نجات مرتد کفایت نمیکند لذا توبه
بنی اسرائیل که گوساله را پرستش نموده بودند این بود که اولا توبه کرده و بخدا بازگشت کنند سپس براي کشته شدن آماده
گردند بنابراین بنی اسرائیل مأمور شدند که همدیگر را بقتل برسانند تا توبه آنان پذیرفته گردد البته کسانی که گوساله پرست
نبودند محکوم بقتل نشوند بلکه مأمور شدند که گوساله پرستان را بقتل برسانند و گر چه این امر هم امر بسیار مشکلی بود زیرا بسا
قاتل مأمور بکشتن فرزند یا پدر و برادر و سایر بستگان خود میشدند لکن این ملاحظات در اجراي دستورات دینی رعایت نمیشود
چنانکه در جهاد مسلمین با کفار و مشرکین نیز این امر اتفاق میافتاد و شاید این هم عقوبت کسانی باشد که گوساله نپرستیدند ولی
صفحه 61 از 257
با گوساله پرستان با مداهنه رفتار نمودند و آنها را از این ظلم عظیم و گناه بزرگ نهی نکردند و امّا در باره کیفیت این قضیه و نحوه
کشتار و تعداد مقتولین و مقدار باقی ماندگان چون مدرك معتبر و مورد اعتمادي در دست نبود لذا از ذکر آنها صرف نظر کردیم
لکن آنچه مسلم است باید در اینجا تصمیم قاطعی گرفته شود و شدّت عمل انجام بگیرد و تنها باجراي صیغه توبه با زبان نباید
قناعت گردد تا این موضوع براي همیشه از افکار آنها ریشه کن شود و امّا چرا در اینجا همه بنی اسرائیل مورد سرزنش قرار گرفته با
اینکه همه آنان گوساله را نپرستیدند شاید بخاطر این است که آنها در برابر گناهکاران سکوت کرده و آنها را از این گناه بزرگ
نهی نکردند بهمین دلیل شریک جرم آنها محسوب گردیدند. ص: 95
قوله تعالی وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَي اللَّهَ جَهْرَةً.
بنی اسرائیل پس از این همه معجزات و کراماتیکه از موسی بن عمران مشاهده نمودند از روي جهل یا طمع یا لجاجت گفتند: هرگز
به پیغمبري تو اقرار نکرده و گفتههاي تو را تصدیق نخواهیم نمود مگر اینکه خدا را بدون پرده و حجاب با چشم به بینیم.
اینک خداوند متعال در این آیه شریفه اختلاف و سوء رفتار آنان را با پیغمبران و عدم استقامت پدرانشان را در حالیکه همواره
آیات گوناگون خداوند را میدیدند گوشزد نموده و یاد آوري میکند که گروهی از بنی اسرائیل از موسی میخواستند که خدا را
بآنها نشان دهد تا خدا را بالعیان و با چشم ظاهر بهبینند و گاهی گوساله را میپرستیدند و هنگامیکه پیغمبرشان آنان را به جنگ با
مشرکین و ستمگران دعوت مینمود میگفتند ما در اینجا مینشینیم و تو و خدایت برو و بآنها جنگ کن و گاهی که بآنها گفته
میشد از در توبه (حطّه) و رو بآن وارد شوید و از خدا طلب آمرزش کرده و بگوئید (حطّه) تا ما از گناهانتان بگذریم میگفتند ...
گندم و جو (حنطه) و پشت بدر وارد میشدند و نظائر این کارها که پیغمبرشان از آن رنج میبرد انجام میدادند لذا خداوند در این
آیه به یهودیانی که در مرکز هجرت پیغمبر اسلام بودند اعلام میدارد که آنان در تکذیب و انکار پیغمبري محمّد صلّی اللّه علیه و
آله و ابطال گفتههاي او با اینکه کاملا او را شناخته و حقانیت امر وي را درك کردهاند مانند پدران و پیشینیان خود هستند که
گاهی از دین برگشته و بر موسی حمله میکردند آنان نیز همان روش را کاملا دنبال کردهاند و دائما به پیغمبر اذیت میکنند از این
رو در آیه مزبور مورد مذمّت و سرزنش قرار گرفتهاند. ص: 96
از این آیه استفاده میشود که: خدا را با چشم سر نمیتوان دید و اگر خود حضرت موسی هم گفت:
ربّ ارنی انظر الیک اظهار همان در خواست بنی اسرائیل بود زیرا باتفاق اهل تورات موسی علیه السّلام جز یک بار از خدا این
موضوع را درخواست نکرده است امّا خدا را با چشم دل میتوان دید لکن هر دلی تاب دیدار او را ندارد.
نهان نبود رخش ما کور هستیم ز ناشایستگی زو دور هستیم
و گر نه یار پیداتر ز پیداست رخش ز آئینه گیتی هویداست
مجو با دیده او را مشکل است این عبث کوشش مکن کار دل است این
اگر چه ذات پاکش لا مکان است چه نیکو بنگري در دل نهان است
غیور است او نه هر دل خانه اوست دل صاحب دلان کاشانه اوست
دلی اندر دل صاحب دلان است که آن دل جاي آن آرام جان است
تو گر خواهی بیابی فیض دیدار بجز این دل دل دیگر بدست آر
نداري گر چنین دل تا که وقت است بزن بر دامن صاحب دلی دست
که تا از دام نفست وا رهاند ترا تا منزل جانان رساند
اگر جوینده راه خدائی نباشد جز محمّد ص رهنمائی
لذا پس از این درخواست مرگ شما را فرا گرفت در حالیکه خود، ناظر علل و اسباب آن بودید یا بآتشی که بدان گرفتار شدید
صفحه 62 از 257
مینگریستید و منظور از صاعقه که آنها را گرفت بنظر بعضی از مفسرین آتشی بود که از آسمان فرود آمد و بعقیده برخی صاعقه
عبارت از مرگ ناگهانی بود که آنان را فرا گرفت یا عذابی مانند عذاب عاد و ثمود بود که آنها را هلاك نمود. أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 2، ص: 97
5) قوله تعالی وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوي )
غمام جمع غمامه و آن چیزهائی است که آسمان را از چشم مردم میپوشاند چه ابر باشد و چه غبار سیاه و یا سرخ و چه غیر آن
بطور کلی هر چیزي که پوشیده باشد عرب آن را مغموم میداند.
از مجاهد نقل شده که وي گفته: غمامی که خداوند بر سر بنی اسرائیل قرار داد ابر نبود بلکه چیزي شبیه ابر بود و خداوند آن را دو
مرتبه بر اهل قیامت قرار خواهد داد.
از ابن عباس نقل شده که وي گفته: آن سایه که بر سر بنی اسرائیل قرار گرفت سردتر و گواراتر از این است که میبینید و آن همان
است که خداوند در روز قیامت بر سر اهل محشر قرار خواهد داد و آن همان است که خدا در روز بدر آن را بر سر مسلمین قرار
داد.
پس غمام چیزي است که آسمان را از دید افراد بپوشاند خواه ابر باشد یا چیز دیگر، و به نظر بعضی از مفسرین چیزي سفیدتر از ابر
بوده است.
و اما اینکه مقصود از منّ و سلوي که خداوند بر بنی اسرائیل نازل فرموده چیست و چه نوع غذائی بوده بین مفسرین مورد اختلاف
است:
مجاهد گفته منّ عبارت از صماغ است.
قتاده گفته منّ یعنی صماغ که مانند برف بر آنان میبارید.
ربیع بن انس گفته منّ مایعی بود مانند عسل که از آسمان بر آنان میبارید و بنی اسرائیل آن را با آب مخلوط میکردند و
میآشامیدند. ص: 98
از عامر نقل شده که وي گفته عسلی که در دست شما است از نظر شیرینی و گوارائی یک هفتادم منّ است.
از وهب نقل شده که وي گفته منّ بمعناي نان نازك پهن و بسیار سفید است.
از سدّي نقل شده که: منّ چیزي بود که بر درخت ترنجبین میبارید.
ابن عباس و عامر گفتهاند منّ عبارت از چیزهائی بود که بر درختان میبارید و مردم آنها را میچیده و میخوردند.
عدهاي معتقدند که منّ عبارت از چیزهائی بود که بر گیاهان و شاخههاي درختان میریخت و مانند عسل شیرین بود.
به نظر بعضی از نویسندگان منّ مایع شیرینی است که آنرا میپزند و میخورند.
عکرمه گفته: منّ چیزي همانند ربّ غلیظ بوده که بر بنی اسرائیل نازل میشد.
و بعضی گفتهاند: منّ همه نعمتهائی است که خداوند بر بنی اسرائیل منّت گذارده است زیرا کلمه منّ از مادّه منّت است.
در تورات نوشته: منّ چیزي مانند گشنیز بوده که شب در آن محیط میریخته و بنی اسرائیل آن را جمع میکردند و میکوبیدند و
از آن گردههائی میساختند که طعم نانهاي روغنی را داشته است.
و امّا سلوي یک نوع پرندهاي بود که از اکناف و اطراف در آن سرزمین میآمدند و بنی اسرائیل آنها را صید کرده و از گوشتشان
استفاده میکردند، و ص: 99
بعضی از مفسرین نیز سلوي را بمعنی عسل گرفتهاند.
و جمله انزلنا در این آیه شریفه از ماده انزال و بمعنی مهمانی کردن است نه بمعنی فرو فرستادن و این ماده باین معنی در ضمن
صفحه 63 از 257
آیات قرآن زیاد بکار برده شده است و از آن جمله است آیه 6 سوره زمر که میفرماید:
وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَۀَ أَزْواجٍ.
زیرا روشن است که حیوانات اهلی از آسمان فرود نیامدهاند.
ص: 100
روایات .... ص : 100
1) تفسیر عیاشی از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود مواعده موسی در علم و تقدیر خدا سی شب بود )
سپس بداء حاصل شده و ده شب اضافه کرد لذا مواعده اول و آخر خداوند اول چهل شب گردید.
2) تفسیر قمی روایت نموده: موسی بقوم خود گفت بکوه طور میروم تا تورات و الواح بر من نازل شود و پس از سی روز )
برمیگردم و چون پس از سپري شدن آن مدت برنگشت شیطان بصورت پیرمردي متمثّل شد و به بنی اسرائیل گفت موسی فرار
کرده و نزد شما نخواهد برگشت پس زینتهاي خود را بیاورید تا از آن خدائی ترتیب دهم و آن را پرستش کنید و چون سامري
هنگام غرق شدن فرعون نزد موسی بود مشاهده نمود که جبرئیل اسبی سوار است و هر کجا که اسب او پا مینهاد خاك جنبش
میکرد از آن خاك قدري برداشته و نگاه داشت و بر بنی اسرائیل افتخار میکرد ابلیس بسامري گفت که آن خاك را بیاور سپس
آن را در درون هیئت گوساله گذارد آنگاه گوساله فریاد بر آورد و بنی اسرائیل فریب خورده و بآن سجده نمودند و شماره این
گروه هفتاد هزار نفر بوده است.
3) تفسیر الدر المنثور در تفسیر آیه وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت نموده که آنحضرت فرمودند: بموسی )
گفتند توبه ما چیست گفت باید بعضی از شما بعض دیگر را بکشید لذا چاقوها را برگرفتند و اشخاص برادر و پدر و فرزند خود را
میکشتند و بخدا قسم اعتنائی نداشتند که، که را میکشد تا اینکه هفتاد هزار نفر کشته شدند در این هنگام خدا بموسی وحی أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 101
فرستاد که امر کن دست بردارند خدا آنهائیکه کشته شدند بخشید و بر باقی ماندگان نیز توبه کرد.
4) تفسیر قمی در ذیل آیه مزبور روایت کرده وقتی که موسی علیه السّلام بکوه طور رفت بسیاري از بنی اسرائیل گوساله سامري را )
پرستش نمودند موسی پس از برگشت از کوه طور بر آنان عتاب و توبیخ کرد و آنان را بتوبه واداشت، بدین ترتیب همه یکدیگر را
بکشند عرضه داشتند چگونه؟ فرمود: بامداد فردا همه آنانکه گوساله را پرستیدهاند در بیت المقدس حاضر شده و هر یک با خود
کارد و یا شمشیر بیاورند و نیز رخسار خود را به پیچند تا یکدیگر را نشناسند و وقتی بمنبر رفتم یکدیگر را بکشند در آن روز هفتاد
هزار نفر در بیت المقدس حضور یافتند موسی بمنبر رفت مجرمان بنی اسرائیل شروع بکشتن یکدیگر نمودند تا اینکه جبرئیل نازل
شد و بموسی عرضه داشت که بآنان بگو از کشتن یکدیگر خود داري کنند زیرا پروردگار آنانرا عفو نمود و ایمان دگر بار آنانرا
پذیرفت در آنموقع ده هزار نفر کشته شده بودند.
5) حضرت امام حسن عسکري علیه السّلام در تفسیر آیه وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ فرمودند همینکه خدا کتاب تورات را )
بموسی نازل نمود و باو فرمود ایمان آورید و از پروردگار اطاعت نمائید بموسی وحی رسید فرقان باقی مانده که بر تو نازل نمائیم
تا مؤمن و کافر را از هم جدا کنی زیرا بذات خود قسم یاد کردیم که ایمان و عمل هیچکس را قبول نکنیم مگر آنکه بفرقان ایمان
داشته باشد موسی عرض کرد پروردگارا فرقان چیست؟ خطاب رسید که فرقان آن است که از بنی اسرائیل عهد و میثاق بگیري تا
بدانند محمّد صلّی اللّه علیه و آله بهترین و بالاترین و آخرین پیغمبران است وصی او علی و اولادش امامان و پیشوایان خلق أنوار
صفحه 64 از 257
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 102
بوده و شیعیان آنها که مطیع و پیرو و فرمانبردار ایشان میباشند پادشاهان بهشت هستند.
6) کتاب عیون اخبار الرضا از امام رضا علیه السّلام روایت نموده که از آن حضرت سؤال شد چگونه موسی کلیم نمیدانست که )
خدا دیده نمیشود و این درخواست را نمود حضرت فرمود موسی بن عمران میدانست که ساحت قدس پروردگار منزه است از
اینکه دیده شود اما چون خداوند با موسی تکلم نمود و موسی بسوي قوم خود برگشت و آنانرا خبر داد قوم او گفتند ما هرگز
تصدیق نخواهیم نمود جز آنکه ما نیز بشنویم کلام او را همچنانکه تو میشنوي موسی از هفتصد هزار قوم خود هفتاد هزار برگزید و
از آنان نیز هفتصد نفر را انتخاب کرد و از آنها هم هفتاد نفر برگزیده و بکوه طور برد و آنها در پائین کوه ماندند و موسی خود
بتنهائی بالا رفت و درخواست نمود که خدا با او گفتگو نماید و آن هفتاد نفر نیز بشنوند، سپس تکلّم نمود و همگی از اطراف و
جوانب شنیدند زیرا که پروردگار توسط شجره تکلم فرمود و از آن منتشر شد به موسی گفتند ما صداي خدا را شنیدیم اما تصدیق
نخواهیم کرد تا اینکه خدا را آشکارا به بینیم و چون این عقیده کفر آمیز را اظهار داشتند صاعقه نازل شد و همه آنها را هلاك
نمود موسی عرضه داشت بار الها چگونه نزد بنی اسرائیل بر گردم و بآنان چه جواب بگویم خداوند آن گروه را زنده نمود و
بهمراهی موسی برگشتند سپس گفتند اگر خودت بخواهی پروردگارت را بهبینی اجابت میشود؟ تا بعدا بما خبر دهی تا او را
بحقیقت بشناسیم موسی عرض کرد بار الها خودت بگفتار بنی اسرائیل دانا هستی دستور آمد سؤال کن آنچه را درخواست کردند و
تو را بگفتار آنان مؤاخذه نخواهم کرد عرضه داشت: ص: 103
رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قالَ لَنْ تَرانِی وَ لکِنِ انْظُرْ إِلَی الْجَبَلِ.
و چون مأمون عباسی در آن مجلس حضور داشت بامام رضا علیه السّلام عرض کرد یابن رسول اللّه چه بسیار نعمتهائی را پروردگار
بتو موهبت نموده است.
7) تفسیر قمی نوشته این آیه دلالت دارد بر وقوع رجعت در باره اهل اسلام زیرا از پیغمبر اکرم روایت شده که هر واقعهاي در بنی )
اسرائیل رخ داده باشد در امت من نیز واقع خواهد شد.
8) شیخ طوسی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده خفتن پیش از طلوع آفتاب شوم و مانع رزق است و نیز رخسار را زرد )
میکند زیرا پروردگار روزي مردمان را پس از سحرگاه تا هنگام طلوع آفتاب تقسیم میکند پس بپرهیزید از خوابیدن پیش از آفتاب
و منّ و سلوي نیز در همین موقع بر بنی اسرائیل نازل میشد هر کس از آنها میخوابید سهم نداشت و ناچار از دیگران میگرفت.
9) کتاب کافی در تفسیر آیه شریفه وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ از امام موسی بن جعفر علیه السّلام نقل کرده که آن )
حضرت فرمودند خدا قویتر و منیعتر از آن است که بر او ستم شود و یا خود را مظلوم معرفی نماید ولی در اینجا ما را از خود
حساب کرده و ستم بر ما را ستم بر خود و ولایت ما را ولایت خود قرار داده است سپس قرآنی بدین ترتیب بر پیغمبر خود نازل
کرده و فرموده وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ راوي میگوید عرض کردم این تنزیل است فرمود آري.
10 ) در کتاب احتجاج از امام حسین علیه السّلام روایت نموده که آن حضرت فرمود یکی از دانشمندان یهود که اهل شام بود بعلی )
بن ابی طالب علیه السّلام عرض کرد: ص: 104
خدا بحضرت موسی من و سلوي عطا فرمود آیا بمحمد صلّی اللّه علیه و آله نیز نظیر آن عطا گردید؟ حضرت امیر فرمود همین طور
است ولی بحضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله بهتر از آنها عطا شد زیرا خدا غنیمت را براي پیامبر اسلام و امت او حلال نمود که
قبل از آن براي احدي حلال نبوده است و این نعمت از من و سلوي بهتر است یهودي گفت ابر بر سر موسی سایه افکند آري این
نعمت در صحراي تیه بحضرت موسی عنایت شد ولی بحضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله بهتر از این عطا گردید زیرا ابر از آن
روزي که پیامبر اسلام متولد شد تا آن روزي که رحلت کرد در وطن و سفر بر سر آن حضرت سایه میافکند و این نعمت از نعمت
صفحه 65 از 257
حضرت موسی افضل و برتر بود.
ص: 105
تجزیه و ترکیب .... ص : 105
قوله تعالی وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی أَرْبَعِینَ لَیْلَۀً اذ- ظرف زمان ماضی و مبنی واعدنا فعل ماضی و مصدر آن مواعدة از باب مفاعله است
موسی لفظ مرکب عبري است اربعین لیلۀ منصوب و ظرف و مفردش اربع است لیلۀ مفرد، نکره و تاء آن وحدت و منصوب و تمیز
ثمّ اتّخذتم العجل من بعده- ثم حرف تفریع و ترتیب اتّخذتم فعل ماضی جمع و مخاطب و مصدر آن اتخّاذ از باب افتعال است
العجل مفعول اول براي جمله و الف لامش عهد و اشاره بگوساله سامري است و مفعول دوم بقرینه سیاق حذف شده و آن الها
میباشد من بعده ظرف و مجرور و متعلق بجمله و ضمیرش راجع بموسی است و انتم ظالمون جمله اسمیۀ و حال.
قوله تعالی ثُمَّ عَفَوْنا عَنْکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ ثم حرف تفریع و ترتیب- عفونا فعل ماضی متکلّم و مصدر آن عفو است عنکم جارو
مجرور لعلکم تشکرون- لعل حرف ترجّی تشکرون فعل مضارع جمع و مخاطب و خبر و متعلق رجاء و امید است و مصدرش شکر و
عبادت از سپاسگزاري از نعمت است.
قوله تعالی وَ إِذْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ الْفُرْقانَ- اذ ظرف زمان و متعلق آن فعل ماضی است آتینا فعل ماضی متکلّم و متعدي و
مصدرش ایتاء است الکتاب الف و لام آن عهد و مراد تورات است کتاب بمعنی ص: 106
مکتوب و عبارت از مجموعه احکام آسمانی است که بر عهده بنی اسرائیل گذاشته شده بود و الفرقان معطوف و مفعول جمله و اسم
مصدر بمعنی فاعل و صفت میباشد مانند غفران لعلّکم تهتدون- لعل حرف ترجّی تهتدون فعل مضارع جمع و خبر و مورد ترجّی و
مصدرش اهتداء است.
قوله تعالی وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ.
اذ ظرف زمان قال فعل ماضی لقومه جار و مجرور و مضاف- یا قوم انکم ظلمتم انفسکم- جمله مقول قول موسی و بصورت خطاب
انفسکم جمع نفس و مضاف بضمیر خطاب باتّخاذکم العجل باء سببیۀ اتخّاذ اسم مصدر و مضاف العجل مفعول اول و الف و لامش
براي عهد و اشاره بگوساله سامري است و مفعول دوم آن الها است فتوبوا الی بارئکم فا حرف تفریع توبوا فعل امر ایجابی و
مصدرش توبۀ است الی بارئکم جار و مجرور مضاف باري بهیئت فاعل و مصدر آن برء است فاقتلوا انفسکم فاء تفریع اقتلوا فعل امر
انفسکم جمع نفس و مفعول جمله و مضاف ذلکم خیر لکم عند بارئکم- ذلکم اسم اشاره و خطاب بجمع خیر صفت مشبهه عند
بارئکم- عند ظرف و منصوب و مضاف فتاب علیکم جمله انشائیه و گفتار موسی میباشد و محتمل است جمله اخباریه و مبنی بر
امتنان باشد انّه هو التّواب الرّحیم- جمله تعلیل توّاب صفت و از اسماء حسنی الرّحیم صفت کامله و إذ قلتم یا موسی لن نؤمن لک
حتّی نري اللّه جهرة- و اذ قلتم جمله معطوف اذ ظرف زمان و مبنی بر سکون و عامل آن جمله و اذکروا حذف شده قلتم فعل ماضی
جمع و مخاطب لن نؤمن لک جمله نافیه بنفی ابد و مقول قول و مفعول جمله حتّی نري اللّه جهرة- حتی حرف جر نري بصورت
مضارع و متکلم مع الغیر و مصدر آن رؤیت است اللّه اسم جلاله و مفعول جمله جهرة صفت براي مفعول مطلق محذوف أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 107
و حال براي فاعل جمله نري و یا براي مفعول فاخذتکم الصاعقه- اخذتکم بصورت ماضی و مصدرش اخذ است الصاعقه بصورت
فاعل و مسند الیه جمله و اسم مصدر آن صعق است و انتم تنظرون جمله اسمیه و حال براي درخواستکنندگان است ثمّ بعثناکم من
بعد موتکم- ثمّ حرف تفریع و ترتیب بعثنا فعل ماضی متکلم و اسم مصدرش بعث است کم ضمیر مفعول من بعد ظرف و مضاف
صفحه 66 از 257
موت اسم مصدر و مضاف لعلّکم تشکرون لعل حرف ترجّی تشکرون فعل مضارع جمع و متعلق رجاء میباشد و ظلّلنا علیکم الغمام و
انزلنا علیکم المنّ و السلوي- ظلّلنا جمله معطوف و فعل ماضی و مزید فیه از باب تفعیل و متعدي بحرف علی الغمام اسم جمع و
مفردش غمامۀ است و انزلنا جمله معطوف و بصورت ماضی و متکلم و بحرف علی تعدیه شده است المنّ بتشدید نون اسم و مراد از
آن عسل یا ترانگبین است و السلوي معطوف بر وزن فعلی کلوا من طیبات ما رزقناکم- کلوا بهیئت امر ارشادي من حرف بیان
طیّبات جمع طیّبه صفت مشبهه و مصدر آن طیّب بکسر یا میباشد ما رزقناکم موصول و صله و ما ظلمونا جمله نافیه و لکن کانوا
انفسهم یظلمون- کانوا فعل ناقص انفسهم مفعول مقدم یظلمون فعل مضارع جمع.
ص: 108
[سوره البقرة ( 2): آیات 58 تا 59 ] .... ص : 108
[سوره البقرة ( 2): آیه 58 ] .... ص : 108
اشاره
وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَۀَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّۀٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ
(58)
ترجمه و شرح .... ص : 108
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که به بنی اسرائیل دستور دادیم که بآن قریه وارد شوند اما نام قریه در این آیه برده
نشده زیرا منظور تفضیل حوادث نبوده بلکه تنها اشاره بمراحل گوناگون زندگی بنی اسرائیل، مراد بوده است گر چه اغلب مفسرین
نوشتهاند منظور از قریه در این آیه شریفه طبق آیه 21 سوره مائده که میفرماید:
ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَ ۀَ همان بیت المقدس است و شاید بهمین مناسبت نام یکی از درهاي بیت المقدس را باب الحطّۀ نامگذاري
کردهاند ولی آنچه اهمیت دارد این است که آنها فرمان نبردند و براه راست نرفتند زیرا بآنان دستور داده شده بود که خدا را
بخوانند تا بار گناه از دوششان برداشته شود و مورد آمرزش خداوند متعال قرار بگیرند ولی کج طبعی و بدمنشی آنان را از گفتار
راست و کردار درست دور نگاه داشت و بجاي کلمه حطه که بمعنی ریزش و پائین آوردن است کلمه نامناسبی بطور استهزاء بکار
بردند اینک میفرماید: ص: 109
اي بنی اسرائیل و اي اولاد یعقوب بخاطر بیاورید زمانی را که پس از در گذشت موسی و هارون علیهما السّلام بوسیله حضرت
یوشع بن نون وصی حضرت موسی به پدران شما گفتیم باین قریه أریحا یا بیت المقدس داخل شوید و از نعمتهاي فراوان آن هر چه
میخواهید بخورید و بخاطر تشکر و سپاسگزاري از خداوند متعال که شما را از تیه رهائی داد بدروازه آن ده با حال خضوع و با
سجده تعظیم وارد شوید و بگوئید حطه یعنی خداوندا گناهان ما را بریزد تا ما شما را بیامرزیم و ما بر ثواب نیکوکاران و کسانیکه از
گناه دوري جستند میافزائیم.
و مقصود از سجده در اینجا سر بر خاك نهادن نیست و همچنین مراد تنها گفتن لفظ حطه نمیباشد که مانند وردي بدون توجه
بحقیقت آن گفته شود بلکه این کلمه باید شعاري باشد که از شعور و هوشیاري درونی اعلام گردد.
(58)
صفحه 67 از 257
ص: 110
[سوره البقرة ( 2): آیه 59 ] .... ص : 110
اشاره
( فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِي قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ ( 59
ترجمه و شرح .... ص : 110
خداوند متعال در این آیه مبارکه لجاجت و عناد همیشگی بنی اسرائیل را حکایت کرده و بیان میکند که آنها از خضوع در مقابل
حق سرپیچی نموده و راه ظلم و ستم را پیش گرفتند و مانند عموم جوامع بشري شعارشان نان و شکم و شهوات پست گردید و غیر
از آن سخنی را که باید بگویند گفتند و بقول برخی از مفسرین بجاي اینکه بگویند حطّه از روي طمع و شکم پرستی گفتند حنطه
حمراء یعنی گندم قرمز یا بقول عدهاي از روي استهزاء و تمسخر گفتند حنطۀ یعنی گندم و همچنین عوض اینکه از آن درب
کوچک که مأمور بودند بطور انحناء و رکوع وارد گردند از روي کبر و نخوت از درب بلندتري داخل گردیدند یا اینکه مأمور
بودند خم شده از آن در وارد شوند ولی آنها نشسته از در گذشتند لذا ما هم در مقابل این عده پست و ستمگر عذاب خویش که
بنابر بعضی از روایات طاعون بود بآنان فرو فرستادیم اینک میفرماید:
و اما افراد ستمگر که این سخن را تغیر دادند و بجاي گفتن حطه و استغفار و طلب آمرزش کلمات دیگر و جمله استهزاء آمیزي را
گفتند و ما هم بجزاي این ستم و ظلمی که بخویشتین کردند عذابی از آسمان بر آنها فرو فرستادیم و چون وارد شهر شدند در اثر
گرفتاري بآن مرض که بسرعت در بین آنها شیوع یافت عدهاي زیادي از بین رفتند.
59 ) ص: 111 )
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 111
آنکه ما گفتیم ز ایشان را ز جود اندر این قریه فرود آئید زود
و اندر آن از خوردن و آرام و خواب مر شما را امتیاز است و صواب
روضه روح است بی شک آنمقام شد مشاهد را شهود آنجا مدام
از در سجدهکنان داخل شوید وز ره حطه بحق واصل شوید
و آن یقین باب رضا اندر قضا است در خبر باب اله اعظم رضا است
ساجدانش خاضعان حق دمند در حریم قرب خاصش محرمند
حطه گفتند بر فنا دل دادن است سر بخاك نیستی بنهادن است
عفو گرد چون شد او فعال تو ذنب اخلاق و صفات حال تو
اوست در هر حال فعال تو لیک شد مشاهد تا شود حال تو نیک
بر نکوکاران بزود افزاید او پردهها از چشم جان بگشاید او
محسن آن باشد که شد معبود او در عبادات و عمل مشهود او
صفحه 68 از 257
ور تو او را مینهبینی در عیان او تو را دانی که بیند در نهان
پس بدل کرد آنکه قولی از ستم غیر از آنکه شد بر ایشان گفته هم
یعنی آن اوصاف نفس بیادب کرد بر اوصاف ربانی طلب
از حظوظ روح و لذتهاي تام در گذشت از بهر حظ نفس خام
پس عذابی ز آسمان روح هم آمد ایشان را سزاي آن ستم
فسق یعنی طاعت قلبی بدل گشت در طاعات نفس اندر عمل
طاعت قلبت همه بینائی است طاعت نفس از ره خودرأي است
(58 -59)
ص: 112
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 112
قوله تعالی وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَۀَ قریۀ- یعنی ده، شهر، کشور. اهل قریۀ، آبادي بزرگ که داراي جمعیت بسیار و کشتزار باشد
امّا از مدینه کوچکتر است و ماده قري بفتح قاف در اصل بمعنی جمع و اجتماع است و قریۀ را هم از بابت اجتماع مردم در آن قرّیۀ
گفتهاند چنانکه میگویند قریت الماء فی الحوض یعنی آب را در حوض جمع کردم و چنانکه در آیه 8 سوره طلاق میفرماید:
وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَۀٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ و جمعش قري است چنانکه در آیه 117 سوره هود میفرماید:
وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُري بِظُلْمٍ یعنی پروردگار تو اینطور نبوده است که اهل شهر را به ستم هلاك نماید.
لفظ قریّۀ و جمعش قري در ضمن آیات قرآن اغلب در موارد ذم بکار برده شده یعنی در آبادیهائیکه اهل ایمان نبوده و در جهالت
زندگی میکردهاند چنانکه در آیه 11 سوره انبیاء میفرماید:
وَ کَمْ قَ َ ص مْنا مِنْ قَرْیَۀٍ کانَتْ ظالِمَ ۀً و لفظ مدینۀ نیز مانند قریۀ در جاهائیکه کفر و جهالت حکومت میکرده بکار برده شده است
چنانکه در آیه 48 سوره نمل میفرماید: ص: 113
وَ کانَ فِی الْمَدِینَۀِ تِسْعَۀُ رَهْطٍ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی محل اجتماع انسانها چنانکه در آیه 58 سوره اسراء میفرماید: )
وَ إِنْ مِنْ قَرْیَۀٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوها ( 2) بمعنی مکه معظمه چنانکه در آیه 112 سوره نحل میفرماید:
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَۀً کانَتْ آمِنَۀً مُطْمَئِنَّۀً ( 3) بمعنی شهر مکه و طائف چنانکه در آیه 31 سوره زخرف میفرماید:
وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ ( 4) بمعنی شهر انطاکیه چنانکه در آیه 13 سوره یس میفرماید:
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْیَۀِ ( 5) بمعنی صومعه هرقل چنانکه در آیه 259 سوره بقره میفرماید:
أَوْ کَالَّذِي مَرَّ عَلی قَرْیَۀٍ وَ هِیَ خاوِیَۀٌ عَلی عُرُوشِها ( 6) بمعنی شهر اریحا چنانکه در آیه 58 سوره بقره میفرماید:
وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَۀَ ( 7) بمعنی دیار حضرت لوط چنانکه در آیه 34 سوره عنکبوت میفرماید:
إِنَّا مُنْزِلُونَ عَلی أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَۀِ رِجْزاً مِنَ السَّماءِ ( 8) بمعنی نینوي چنانکه در آیه 98 سوره یونس میفرماید:
فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَۀٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِیمانُها إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ ص: 114
9) بمعنی شهر ایله چنانکه در آیه 163 سوره اعراف میفرماید: )
وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَۀِ الَّتِی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ ( 10 ) بمعنی سرزمین مصر چنانکه در آیه 82 سوره یوسف میفرماید:
صفحه 69 از 257
وَ سْئَلِ الْقَرْیَۀَ الَّتِی کُنَّا فِیها قوله تعالی فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا بدل- بدل بفتح اول و سکون دوم و بدل بکسر اول و سکون دوم و بدل
بفتح اول و دوم یعنی قائم مقام و جانشین چیزي یا کسی و یا بجاي کسی و یا چیزي ماندن و نهادن است چنانکه در آیه 11 سوره
نمل میفرماید:
إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ و از این ماده است:
تبدیل- یعنی تغییر دادن و جابجا نمودن چنانکه در آیه 64 سوره یونس میفرماید:
تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ
مبدل- یعنی تغییر دهنده چنانکه در آیه 34 سوره انعام میفرماید:
لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّهِ وَ لَقَدْ جاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ بدیل یعنی همانند و جمعش ابدال و بدلاء است و تبدّل و استبدال یعنی قرار
دادن چیزي بجاي چیز دیگر- بدّال یعنی خواربار فروش صاحب منتهی الارب میگوید ابدال گروهی از اولیاءاللهاند که خداوند
زمین را بوجود ایشان قائم دارد و اگر یکی از آنها بمیرد دیگري جاي او را میگیرد و برخی هم نوشتهاند أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 115
ابدال قوم صالحی هستند که خداوند آنها را مانند گذشتگان خوب قرار داده و اگر یکی از آنها بمیرد صالح دیگري را بجاي او
میگمارد و بعقیده بعضی ابدال کسانی هستند که احوال ذمیمۀ و پست خود را باحوال حمیده و خوب تبدیل کرده باشند چنانکه در
آیه 70 سوره فرقان میفرماید:
فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ بادلۀ پارهاي از گوشت بدن که ما بین بغل و بن پستان است میباشد از ثلاثی مجرد این ریشه یک
اسم و از باب افعال آن سه فعل مضارع و از باب تفعیل آن هفت مصدر و سه اسم فاعل و یازده فعل ماضی و نه فعل مضارع و یک
فعل امر و دو فعل مضارع مجهول و از باب تفعل آن یک فعل ماضی و دو فعل مضارع و از باب استفعال آن یک مصدر و سه فعل
مضارع بر رویهم چهل و چهار بار در بیست و پنج سوره طی چهل آیه در قرآن مجید آورده شده است.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی هلاك کردن چنانکه در آیه 28 سوره انسان میفرماید: )
وَ إِذا شِئْنا بَدَّلْنا أَمْثالَهُمْ تَبْدِیلًا ( 2) بمعنی لغو کردن چنانکه در آیه 101 سوره نحل میفرماید:
وَ إِذا بَدَّلْنا آیَۀً مَکانَ آیَۀٍ ( 3) بمعنی دگرگونی چنانکه در آیه 181 سوره بقره میفرماید:
فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ ( 4) بمعنی از نو ساختن چنانکه در آیه 56 سوره نساء میفرماید: ص: 116
کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها ( 5) بمعنی تحول یافتن از شکلی به شکلی دیگر چنانکه در آیه 70 سوره فرقان میفرماید:
فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ ( 6) بمعنی اختیار و گزینش چنانکه در آیه 108 سوره بقره میفرماید:
وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ یعنی هر کس ایمانش را ترك نمود و کفر را برگزید.
ص: 117
[سوره البقرة ( 2): آیه 60 ] .... ص : 117
اشاره
وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ
صفحه 70 از 257
( اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ( 60
وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ
( اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ( 60
ترجمه و شرح .... ص : 117
خداوند متعال در این آیه شریفه سرگذشت نیاکان بنی اسرائیل را که در بیابان تیه گرفتار تشنگی شدند و از پیامبر خود تقاضاي
آب نمودند بیان کرده میفرماید:
اي یهودیان بخاطر بیاورید زمانی را که آباء و اجداد شما در تیه تشنه شدند و از شدت تشنگی بگریه در آمدند و پیش موسی علیه
السّلام آمده و آب طلبیدند و موسی نیز از خدا براي قوم خود درخواست آب نمود و ما نیز بموسی دستور دادیم که عصاي خود را
بر سنگ مخصوص بزن و او هم زد ناگاه دوازده چشمه آب بشماره اسباط بنی اسرائیل که دوازده قبیله بودند چشمه آب از آن
جوشید بطوریکه هر یک از دوازده قبیله چشمه مخصوص خود را شناخت و با آن آشنا گشت سپس بآنها گفتیم از روزیهاي الهی
بخورید و بیاشامید و از نعمتهاي منّ ص: 118
و سلوي و آبهاي گواراي خداوند استفاده کنید اما فساد و خرابی در زمین براه میاندازید و فساد را گسترش ندهید و بمخالفت اوامر
حق اقدام ننمائید.
ضمنا تفکیک چشمههاي بنی اسرائیل اصل مالکیت اجتماع خاص را در خصوص ثروت طبیعی محرز میکند و نشان میدهد که این
نوع اموال بایستی از تجاوز و دستبرد دیگران مصون و محفوظ بماند.
60 ) ص: 119 )
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 119
و آنکه موسی خواست بهر قوم آب پس باو گفتیم در حال خطاب
زن عصا بر سنگ تا جاري شود آبها وین آیت باري شود
شد ده و دو چشمه جاري در نظر تا بود هر فرقهاي را آبخور
میبنوشید و خورید از رزقها که خدا کرده است بر خلقان عطا
در زمین باشید لیکن در نهاد بی تجاوز بیفضولی بیفساد
چشمهها دانی چه باشد اي سنی ده حواس ظاهري و باطنی
با دو قوه عاقله اندر مثل کان یکی باشد نظر دیگر عمل
میشود آن جاري از سنگ دماغ با عصاي نفس گر داري فراغ
اکل و شرب از رزقهاي معنوي شد معانی و حکم تا بگروي
بهر انسان کسب آن فرض است و سهل هم بلا تعثوا مخاطب اهل جهل
(60)
ص: 120
صفحه 71 از 257
[سوره البقرة ( 2): آیه 61 ] .... ص : 120
اشاره
وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ
أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنی بِالَّذِي هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْ راً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّۀُ وَ الْمَسْکَنَۀُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ
( بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ ( 61
ترجمه و شرح .... ص : 120
بنی اسرائیل بآنهمه آیاتیکه از موسی دیدند و آنهمه وعدهائیکه قسمتی از آن را مشاهده کردند باز از همقدمی و فرمانبري سرباز
میزدند بلکه نسبت باو بد گمان بودند و میگفتند تو ما را از مصر بیرون آوردهاي تا از فشار گرسنگی و تشنگی نابود کنی ایندفعه
هم میگفتند ما با غذاي یکنواخت منّ و سلوي ص: 121
نمیتوانیم زندگی کنیم از پروردگار خود بخواه که براي ما از محصولات زمینی بیرون آورد و خوراکیهایی مانند عدس، گندم،
پیاز، خیار و نظایر اینها که با آنها در مصر خو گرفته بودند درخواست میکردند موسی بآنان فرمود آیا غذاي خوب را رها کرده و
غذاي نامرغوب را انتخاب میکنید؟ به شهر فرود آئید که هر چه بخواهید در آنجا هست آنگاه بخاطر عدم ثبات و پایداري بکیفر
رسیدند اینک میفرماید:
بیاد آورید زمانی را که پدران شما گفتند اي موسی ما از خوردن مداوم یک نوع غذا خسته شدهایم و هرگز بیک نوع غذا و
خوردنی صبر نخواهیم کرد از خدایت بخواه که از گیاهان زمین از سبزیجات خیار سیر، عدس، پیاز براي ما برویاند موسی در پاسخ
آنها گفت آیا شما میخواهید بهترین غذاها را به بدترین آنها تبدیل نمائید؟ حال که چنین است بکوشید از این بیابان بشهري وارد
شوید زیرا هر چه بخواهید در آنجا هست و چون چنین کردند خدا هم بخاطر عدم ثبات و پایداري مهر ذلت و نیاز بر پیشانی آنان
زد و عزت و سر بلندیشان به زبونی و خواري و قدرت و توانائیشان به بینوائی و زاري مبدل گشت و مجددا گرفتار غضب پروردگار
گشتند اینها همه بدان خاطر بود که نسبت بآیات الهی کفر میورزیدند و پیامبرانی را مانند زکریا و یحیی بناحق و بدون گناه
میکشتند و اینهمه ظلم و جنایتشان علتی جز عصیان و سرکشی در برابر اوامر خداوند و ستم کردن به مردم و حقوق آنان نداشت.
(61)
ص: 122
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 122
و اینکه گفتندي بموسی از ظلام نیست ما را صبر خود بر یک طعام
کن دعا تا باز روید بهر ما از زمین سیر و پیاز و گندنا
آن غذاي روح واحد بود و خاص وین غذاها داشت بر نفس اختصاص
گفت آیا میکنید از اختصار شیء دانی را بعالی اختیار
صفحه 72 از 257
پس فرود آئید اندر مصر تن بر مراد خود کنید آنجا وطن
آنچه میخواهید در شهر مجاز مر شما را هست از سیر و پیاز
زد بر ایشان باد ذل و مسکنت سوي فاقه آمدند از سلطنت
باز برگشتند از حق یا غضب کفر را کفران نعمت شد سبب
کافر آیات بودند از الست زان بقتل انبیاء بردند دست
بود قتل انبیاء بر غیر حق یعنی از پندار باطل ز آن فرق
فسق و عصیان سهل از آن پنداشتند که ز حد خود تجاوز داشتند
یک نشان گویم ترا ز ارباب جور کن در این معنی بجد و جهد غور
خویش خواهی خود پسندي خود سري هست اهل کذب و فسق و کافري
یک نشان دیگرش نزد عقول قول بی فعل است و بحث بی اصول
یک نشان دیگر آمد سوء ظن بر خلایق جملگی از مرد و زن
از منافق هم نمایم یک نشان تا نمانی از نفاقش در گمان
دارد از هر کس طمع در جاه و مال لیک خود باشد بخیل از این دو حال
اینقدر بهر نشان مورد است ورنه اوصاف منافق بیحد است
ص: 123
[سوره البقرة ( 2): آیه 62 ] .... ص : 123
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصاري وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ
( عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 62
ترجمه و شرح .... ص : 123
آیه مبارکه آئین خداپرستی و راه رستگاري را براي همه خلق خدا در هر زمان و مکان از افق عالیتر از کوتاهنظريها اعلام کرده و
بیان میکند که شرط رستگاري، ایمان بخدا و آخرت و عمل صالح است و کسانی که خود را از زمره اهل توحید میدانند ولی معتقد
به ارکان ایمان نیستند هرگز بهرهائی از ایمان و آثار عبودیت نخواهند داشت و مفهوم مخالف آیه شریفه این است: کسانی که بخدا
و آخرت ایمان واقعی نداشته باشند و عمل شایسته انجام ندهند نه پاداش نزد خداوند دارند و نه آسایش و اطمینانی براي آنان است
و تنها انتساب بدین و پیغمبران مقام و عمل کسی را پیش خداوند بالا نمیبرد و نگرانیها را از بین نمیبرد و تظاهرات و اعمال ریا
کارانه هر اندازه هم زیاد باشد سودي نخواهد داشت اینک میفرماید:
براستی منافقین و مردمان دو رو که بزبان ایمان آوردهاند و یهودیان و نصاري و صائبین که پیروان یحیی یا نوح یا ابراهیم بودند هر
کس از آنان بحقیقت ص: 124
صفحه 73 از 257
و از روي قلب ایمان بخداي واحد و روز رستاخیز آورده باشند و کار شایسته انجام دهند و بدستور پیغمبر عصر و زمان خود عمل
کرده باشند مزد و پاداش آنان نزد پروردگارشان مسلم است و هیچگونه ترس و غمی براي آنها از آینده و گذشته نیست و در روز
رستاخیز وقتی مخالفان دچار اندوه و غصهاند آنها را حزن و اندوهی نخواهد بود.
از این آیه استفاده میشود که ایمان فقط اعتقاد قلبی است و عمل و اطاعت اثر آن است نه داخل در حقیقت آن.
(62)
ص: 125
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 125
و آن گروهی کامل ایمانند و دین از ره تقلید و ظاهر نز یقین
یعنی آن ایمانشان بر ظاهر است باطن ایمان از ایشان ساتر است
آن یهود و آن نصاري هر که هست صائبین آن فرقه کوکب پرست
زین طوایف هر کسی بیمعذرت آرد ایمان بر خدا و آخرت
هم کند کردار نیکو اختیار هست او را اجر نزد کردگار
فارغ است از خوف و حزن او در سکون گفت لا خوف و لا هم یحزنون
اینست ایمان حقیقی کاختصاص دارد آن بر اهل توحید و خواص
صورت ایمان بود قول و قبول معنی ایمان حصول است و وصول
عامه زان قانع بحرف و صورتند خاصکان راجع بجمع وحدتند
نیست آنجا احتمال حزن و خوف یا که در حوش مجال حزن و خوف
خوف باشد از عقوبت در فعال حزن از نقصان اوصاف و کمال
چون ز افعال و صفات او رسته شد بر حق و مادون حق پیوسته شد
از دوئی رست و فنا فی الذات گشت شمس وحدت مطلق از ذرات گشت
ذات صمدانیست پاك از نقص و خوف کی بوصفش حزن گنجد یا که خوف
بیش از این اندر خور افهام نیست لقمه خاصان سزاي عام نیست
(62)
ص: 126
شان نزول .... ص : 126
سدي گفته این آیه در باره سلمان فارسی و یاران مسیحی او که بوسیله وي پیش از بعثت پیغمبر اسلام مسیحی شده بودند نازل
گردیده و بآنها خبر داده شده که بزودي پیامبر اسلام مبعوث گشته و اینان باو ایمان خواهند آورد.
ابن ابی حاتم از مفسرین عامه و همچنین عدنی در مسند خود از مجاهد روایت کردهاند که سلمان گفت از پیامبر اکرم در باره دینی
که قبلا داشتم و نیز در باره عبادت و نماز آن سؤال کردم این آیه در پاسخ آن نازل گردید.
صفحه 74 از 257
طبرسی نیز این روایت را از سدي نقل کرده است.
احمد بن محمّد بن احمد حافظ باسناد خود از مجاهد نقل کرده که وي گفت زمانی که سلمان داستان اصحاب دیر را براي پیغمبر
اکرم حکایت کرد حضرت فرمود: آنان در آتشند سلمان گوید با شنیدن این حرف زمین بر من تاریک شد سپس آیه إِنَّ الَّذِینَ
آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا تا وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ نازل شد و پس از نزول این آیه مثل این بود که کوه غمی از دوش من برداشته شد.
ص: 127
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 127
اشاره
قوله تعالی وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ قوم- اسم جمع و بمعنی دستهاي از مردم است چنانکه در اقرب الموارد نیز نوشته است و از
لفظ خود مفرد ندارد راغب میگوید قوم در اصل بمعنی جماعت مردان میباشد ولی صاحب لسان العرب معتقد است که کلمه قوم
بمردان و زنان هر دو اطلاق میشود امّا صاحب صحاح نوشته قوم فقط بمردان گفته میشود و آیه 11 سوره حجرات را هم مؤید عقیده
خود ذکر نموده است که میفرماید:
لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ.
زیرا اگر زنان جزء قوم بودند گفته نمیشد.
و لا نساء من نساء این لفظ هم مذکر و هم مؤنث استعمال شده است چنانکه میگویند: قام القوم و قامت القوم.
لکن بعضی از دانشمندان گفتهاند: در آیه مزبور زنان بقرینه مقابله داخل در قوم نیستند ولی در آیات دیگر قطعا زنان داخل در
قومند چنانکه در آیه 89 سوره هود میفرماید:
مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ.
زیرا نمیشود مراد از قوم در این آیه فقط مردان باشند لذا باید براي ص: 128
اخراج زنان قرینه داشته باشیم.
اقرب الموارد مینویسد: قوم انسان اقرباي اوست که با او در جدّ واحد جمع میشوند و گاهی هم انسان در میان اجانب واقع میشود و
بجهت مجاورت، آنها را مجاز اقوم خود میداند و اینگونه استعمال در ضمن آیات قرآن بسیار دیده میشود و این کلمه 382 بار در
قرآن مجید آمده است و جمع آن اقوام است.
قوله تعالی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ طعم- بر وزن فلس بمعنی چشیدن، خوردن، مزه، خوراك دادن، طعام، خوراك، گندم چنانکه
در آیه 15 سوره محمّد صلّی اللّه علیه و آله میفرماید:
وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ که طعم در این آیه بمعنی مزه است بنظر بعضی طعم در آشامیدن نیز بکار برده میشود چنانکه در آیه
429 سوره بقره میفرماید.
فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی.
ولی طبرسی و عدهاي دیگر آن را چشیدن معنی کردهاند و جمعش طعوم است.
طعام- یعنی خوراکی، خوردنی، گندم چنانکه در آیه 8 سوره انسان میفرماید:
وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ.
صفحه 75 از 257
و از این ماده است:
اطعام- یعنی طعام دادن چنانکه در آیه 4 سوره قریش میفرماید: ص: 129
الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ استطعام- یعنی تقاضاي طعام کردن چنانکه در آیه 77 سوره کهف میفرماید:
استطعما اهلها: یعنی موسی و همراهانش از اهل آن قریه غذا خواستند.
طعمۀ- یعنی غذا و آنچه خورده شود و سیر کند، خورش جمعش طعم است.
طاعم- یعنی نیکو حال چنانکه گفته میشود: رجل طاعم یعنی مرد نیکو حال مطعم- نیکبخت و با روزي مطعم بکسر اول خوش
خوراك و پر خور مطعام یعنی کسیکه دیگران را زیاد اطعام میکند.
و این ماده در ضمن آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی مواد خوراکی چنانکه در آیه 4 سوره قریش میفرماید: )
الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ ( 2) بمعنی گوشت حیوانات حلال گوشتی است که مورد استفاده اهل کتاب میباشد چنانکه در آیه 5 سوره
مائدة میفرماید:
وَ طَعامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ یعنی ذبایحهم حلّ لکم و ذبایحکم حل لهم.
البته بعضی از فرق مسلمین معتقدند که منظور در این آیه خوراکیهاي خام مانند حبوبات و انواع میوهها است که معمولا قابل طبخ و
پختن نیست.
3) بمعنی ماهی شور چنانکه در آیه 96 سوره مائده میفرماید: ص: 130 )
أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیَّارَةِ یعنی مائح السمک منفعۀ لکم و لهم.
4) بمعنی آشامیدن چنانکه در آیه 249 سوره بقره میفرماید: )
وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی ( 5) بمعنی برنج چنانکه در آیه 19 سوره کهف میفرماید:
فَلْیَنْظُرْ أَیُّها أَزْکی طَعاماً یعنی ارزا.
قوله تعالی عِنْدَ رَبِّهِمْ رب- کلمه ربّ بطور استعاره بمعنی مربّی یعنی تربیت کننده و رشد دهنده است و از نامهاي پروردگار بنا به
بعضی از روایات اسم اعظم است و گاهی بمعنی سرور و مهتر و صاحب نیز آمده است چنانکه در آیه 42 سوره یوسف میفرماید:
اذْکُرْنِی عِنْدَ رَبِّکَ و کلمات ربّ العالمین- ربّکم- ربّنا- ربّه- ربّی- ربّکما- ربّ- ربّک- ربّها- ربّهم- ربّهما- که در ضمن آیات
قرآن بر خدا اطلاق گردیده بنابر نقل المعجم المفهرس بیش از نهصد و شصت فقره است که از اینها 42 فقرهاش جمله ربّ العالمین
است و جمعش ارباب است چنانکه در آیه 39 سوره یوسف میفرماید:
أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ راغب مینویسد بنابر آنکه رب فقط بخدا اطلاق میشود لازم بود که جمع بسته نشود ولی بنابر اعتقاد
کفار جمع بسته شده است نه راجع بنفس امر و حقیقت و در واقع نقل قول از آنها است. ص:
131
و از این ماده است:
ربّی- بکسر راء منتسب برب و جمعش ربّیون است چنانکه در آیه 141 سوره آل عمران میفرماید:
وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ ربانی- یعنی منسوب به رب و جمع آن ربانیون است چنانکه در آیه 63 سوره مائده میفرماید:
لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ و کلمه ربّانی سه بار در قرآن آمده است.
رابّ و رابّۀ- یعنی پدر و مادري که متکفل تربیت فرزند همسران قبلی خود هستند و این چنین فرزندانی را هم ربیب و ربیبۀ گویند
چنانکه در آیه 23 سوره نساء میفرماید:
صفحه 76 از 257
وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ یعنی فرزندان شوهران یا فرزندان زنان قبلیتان که تحت سرپرستی شما هستند.
ربابۀ- بمعنی پیمان دوستی با دیگران و همچنین تیردان و جعبه تیر است و این ماده در ضمن آیات قرآن بچند معنی استعمال شده از
آن جمله است.
1) بمعنی پادشاه و سرور چنانکه در آیه 50 سوره یوسف میفرماید: )
ارْجِعْ إِلی رَبِّکَ ( 2) بمعنی خدا چنانکه در آیه 24 سوره مائده میفرماید: ص: 132
فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ ( 3) بمعنی دانشمندان بردبار چنانکه در آیه 63 سوره مائده میفرماید:
لَوْ لا یَنْهاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ ( 4) بمعنی فرزندان از شوهر قبلی چنانکه در آیه 23 سوره نساء میفرماید:
وَ رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ. ص: 133
توضیحات .... ص : 133
1) قوله تعالی فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ مفسرین گفتهاند این معجزه در تیه بوده هنگامیکه بنی اسرائیل از شدت تشنگی بموسی )
شکایت کردند و جمله کلوا و اشربوا من زرق اللّه را هم براي اثبات نظریه خود دلیل آوردهاند بدینمعنی کلوا در این آیه اشاره بمنّ
و سلوي است و اشربوا اشاره بآن آبی است که از سنگ جاري میشد امّا بعضی از مفسرین معتقدند که این سنگ اختصاص به تیه
نداشته بلکه همیشه با موسی بوده و بعد از او هم باوصیاء و سایر انبیاء و اوصیاء منتقل شده است.
و اینکه در آیه مزبور میفرماید: هر کدام از آن قبائل چشمه مخصوص بخود داشتند بدین لحاظ است که خصوصیت بدنی و روحی
هر کدام از آنان غیر از خصوصیات بدنی و روحی سایر افراد انسان بود و علاوه بر این، آبهائیکه از آن سنگ خارج میشد از نظر
خصوصیّات طبیعی غیر از خصوصیّات طبیعی آبهاي دیگر بود لذا خداوند براي هر کدام از قبائل دوازدهگانه آنان چشمه خاصی از
سنگ قرار داد که سایر قبائل از آن استفاده نمیکردند حتی اینکه موضع چشمه هر کدام از آن قبائل در آن سنگ مشخص و معین
بود که آن را میشناختند.
در اینجا برخی از مفسرین بعنوان یک سؤال منطقی گفتهاند که چگونه ممکن است از یک سنگ کوچک دوازده چشمه آب
جاري شود.
در جواب این مفسرین نوشتهاند: قدرت خداوند غیر متناهی است آنچه را ص: 134
که مطابق حکمت و مصلحت اراده نماید فورا انجام میگیرد و معجزاتیکه بدست انبیاء جاري میگشت عموما امور غیر عادي و از
اسباب ما فوق طبیعت ظهور و بروز مینمود و چنانکه در جاي خود گفته شده امر محال یا استثناء در قانون علّت و معلول نیست بلکه
تنها مخالف، دستگاه علّت و معلولی است که ما با آن خود گرفتهایم و آفریننده دستگاه علت و معلول حاکم بر آن است نه محکوم
آن و تغییر مسیر علل و معلول براي آفریدگار آنها بهیچ وجه مشکل نیست پس عجیب نیست اگر بعض اوقات یک امر غیر عادي
براي اثبات نبوت پیغمبري و ظهور کمال قدرت الهی در عالم ظاهر گردد.
در خاتمه باید گفت که جریان آب بسیار از سنگ کوچک امتناع عقلی ندارد اگر چه عادتا وقوع خارجی نداشته و بدین لحاظ
محال بنظر میآید و ممکن است گفته شود بنا بدعا و درخواست حضرت موسی علیه السّلام اجزاء آن سنگ کوچک از هم
بازگشته و ماده هوائی مجاور و مواد دیگر منقلب بآب گردیده و آب بسیار از آن سنگ کوچک جاري گشته است و این نوع
تصرف به هیچ نحو استبعادي ندارد و دلیلی هم بر محالیت آن نداریم بلکه واقع و محرز است.
2) قوله تعالی وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِ دٍ در اینجا پیش میآید که چرا بنی اسرائیل از یک نواختی غذا شاکی )
صفحه 77 از 257
بودند و میگفتند ما هرگز حاضر نیستیم بیک نوع غذا اکتفا کنیم در صورتی که غذاي آنان متنوع بود مانند من و سلوي.
برخی از مفسرین جواب دادهاند که ناراحتی بنی اسرائیل از یک نواختی غذاي روزانه بود چنانکه میگویند غذاي فلانی همیشه
یک نوع است و منظورشان از این گفتار این است که غذاي روزانه او یک نواخت است اگر چه آن غذا أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 135
رنگارنگ هم باشد.
و باز گفتهاند که: درخواست تنوع غذا امر طبیعی است زیرا انسان پس از مدتی از غذاي یک نواخت خسته میشود و این عمل آنان
عمل خلافی نبود تا مورد سرزنش قرار بگیرند زیرا آنچه میخوردند و آنچه میخواستند هر دو مباح بود.
بعضی از مفسرین در جواب این گفتار نوشتهاند که: مورد سرزنش قرار گرفتن بنی اسرائیل از این جهت بود که آنان بآنچه خدا بر
ایشان اختیار کرده بود راضی نشدند و بعضی از مفسرین هم در جواب این سؤال گفتهاند:
درخواست تنوع اگر بصورت طبیعی باشد از لوازم زندگی است ولی تنوع طلبی آنان جنبه افراطی آن را دارا بود از این رو مورد
سرزنش قرار گرفتند و گر نه انسان هیچوقت بخاطر عمل طبیعی مورد سرزنش قرار نمیگیرد.
و اما موجب ذلت و خواري آنان دو عمل شنیع بود یکی انکار آیات و معجزات پیامبران دیگري کشتن فرستادگان خداوند و اولیاء
حق تعالی که ناشی از قساوت و سنگدلی آنان بود بطوریکه در روایت آمده یهود در عرض یک ساعت 43 نفر از پیامبران خدا را
کشتند و 112 نفر از مردان صالح و نیکوکار را که از این پیامبر از طرفداري میکردند نیز بقتل رساندند و اما چرا جنایاتی که آباء و
اجداد آنان کرده بودند اسرائیلیان زمان رسول اکرم مورد خطاب و اعتراض قرار گرفتهاند بخاطر این بود که چون یهود داستان
حضرت موسی و بنی اسرائیل را کاملا میدانستند و همچنین میدانستند که پیغمبر اسلام در هیچ مکتبی درس نخوانده بیان چنین
مطالبی بعد از مدت مدیدي نسبت به پیامبر اکرم اخبار از غیب بود ص: 136
تا بدانند کلمات قرآنی تماما وحی منزل است.
بعضی از مفسرین گفتهاند: اینموضوع بخاطر تذکر و یاد آوري داستان آباء و اجداد آنها است تا یهودیان دوران پیغمبر اکرم پند
گرفته و متوجه باشند که اگر آنها نیز از پیامبر اسلام اطاعت نکنند مشمول غضب الهی خواهند بود یا بقولی یهودیان دوران پیغمبر
اسلام نسبت باعمال و رفتار آباء و اجدادشان راضی بودند و هر کس هم بعمل کسی راضی باشد در گناه و ثواب با او شریک است
و کانّه خود او عامل این عمل زشت بوده است از این رو یهودیان دوران رسول اکرم مورد خطاب قرار گرفتهاند یا اینکه فرقی بین
علماء یهود عصر پیغمبر اسلام و علماء یهود دوران حضرت موسی از جهت انکار آیات الهی و ایذاء و آزار پیغمبران نبود زیرا
همانطوریکه علماء یهود عصر حضرت موسی منکر آیات الهی و معجزات حضرت موسی بودند علماء یهود دوران پیغمبر اسلام نیز
نبوت پیغمبر اکرم و رسالت وي را انکار نموده و در مقام ایذاء و اذیت آنحضرت بر میآمدند و از هیچ نوع تعدي و تجاوز بحریم
اسلام خودداري نمیکردند و چه قدر ظلم و جفا که پیغمبر اسلام از یهودیها متحمل گشتند و مورد خطاب قرار گرفتن آنان شاید
بخاطر این باشد که شما نیز مثل آباء و اجداد خودتان عهد خدا را میشکنید و کفران نعمت میکنید و در مقام ایذاء پیغمبر اکرم
هستید شاید آنها متنبه گشته و سر فرود آرند.
3) قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصاري در اینکه مراد از ایمان آورندگان کیانند بین مفسرین گفتاري است: )
برخی از مفسرین معتقدند که مقصود از مؤمنین در این آیه مبارکه جماعتی از نصاري بودند که پیش از بعثت رسول اکرم صلّی اللّه
علیه و آله ایمان بآنحضرت داشتند ص: 137
مثل سلمان فارسی و أبو ذر غفاري و بحیراي راهب و حبیب نجار و قسّ بن ساعده و غیر اینها از جویندگان و پژوهندگان آئین
واقعی خدا که بعضی از اینها افتخار درك زمان آنحضرت را بدست آورده و از پیرو آن حضرت شدند و بعضی پیش از ظهور
صفحه 78 از 257
پیامبر اکرم از دنیا رفتند.
عدهاي از مفسرین نوشتهاند مقصود از مؤمنین اول که در این آیه ذکر گردیده مؤمنینی بودند که در عصر حضرت موسی و عیسی
علیهما السّلام میزیستند گروهی از مفسرین نیز میگویند: مراد از مؤمنین اوّل در این آیه مؤمنین صدر اسلامند.
باعتقاد برخی از مفسرین مقصود از مؤمنین در اینجا منافقینند که ابتداء از روي نفاق ایمان آورده بودند. ولی یکی از مفسّرین عارف
مینویسد:
مقصود از ایمان دوم در این آیه تأکید ایمان اوّل است و مقصود این است کسانی که اول بزبان ایمان آوردهاند نه بقلب مانند
منافقین صدر اسلام از یهوديها و نصاري و ستارهپرستان اگر واقعا و از روي بصیرت و اخلاص ایمان بیاورند و اعمال نیکو و
شایسته انجام دهند نه از آینده خوف و ترس دارند و نه بر گذشته محزون میگردند.
ولی برخی از مفسرین گفتهاند: نفی خوف و حزن در این آیه مخصوص بآخرت است نه در دنیا، زیرا چنانکه مشاهده میکنیم غالبا
مؤمنین در دنیا بیشتر از کفار در شکنجه و عذابند پس نمیتوان گفت کسانیکه ایمان دارند هم در دنیا و هم در آخرت هیچگونه
ترس و خوفی براي آنها نیست لکن باید گفت توجه بحق تعالی انسان را از هر چه غیر اوست باز میدارد و خوف و حزن راجع به
التفات نفسانی و محبّت دنیوي است در صورتی که ایمان واقعی همان ارتباط قبلی و میل ص:
138
و محبت وجدانی بمقام الوهیت است کسیکه داراي چنین موهبت عظیمی گردید و محبت و معرفت خداوند متعال تمام شراشر
وجود او را گرفت چگونه بامور نفسانی دنیوي التفات میکند تا از فقدانش بترسد و محزون گردد زیرا چنین ایمان نوري است که
ظلمت اوصاف نفسانی و صفات طبیعی را بکلّی از بین میبرد و کسانیکه داراي چنین نوري باشند همواره در حیات دنیوي که
شالوده بلاء و مصیبات و گرفتاري است در مهد امن و امان میآساید و هیچگاه محزون و غمگین نمیگردد.
ص: 139
روایات .... ص : 139
1) تفسیر مجمع البیان از امام محمّد باقر علیه السّلام روایت نموده که آنحضرت فرمودند: ما اهل بیت رسول مکرم صلّی اللّه علیه و )
آله باب حطّه یعنی سبب آمرزش گناهان پیروان خود هستیم.
2) در تفسیر امام حسن عسکري علیه السّلام روایت شده بنی اسرائیل هنگام ورود بآن شهر عوض گفتار حطّه از روي مسخره حنطه )
میگفتند که بمعنی گندم است.
3) در تفسیر برهان از امیر المؤمنین علی علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت بمعاویه فرمود: بنی اسرائیل زکریّاي پیغمبر را با )
منشار و ارّه کشتند و یحیی را بقتل رسانیدند در صورتی که مردم را بتوحید دعوت میکردند و همواره پیروان شیطان با دوستان
خدا در جنگ و ستیز هستند.
4) در کتاب کافی و تفسیر عیّاشی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت نموده که فرمودند: همه بنی اسرائیل در قتل پیامبران )
مباشرت نداشته بلکه با آنها دشمنی میکردند و در نتیجه فتنه انگیزي طاغیان از بنی اسرائیل آنانرا بقتل میرساندند.
5) در تفسیر امام حسن عسکري علیه السّلام از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله روایت شده که آنحضرت فرمودند: اي مردم از )
آلودگی و اصرار بگناهان بترسید و هرگز بنظر پستی و ناچیزي بگناه نگاه نکنید زیرا سبب خذلان و خواري شما خواهد شد و در
نتیجه دچار بگناهان و ارتکاب جنایات خواهید شد و چه بسا در مقام طغیان ص: 140
صفحه 79 از 257
و جنایت بر پیغمبران و اوصیاء آنان بر آمدند که کفر بر پروردگار و ارتداد از توحید است.
6) در تفسیر صافی نوشته امام محمّد باقر علیه السّلام فرمودند: سه سنگ از بهشت نازل شدند. )
1) حجر مقام حضرت ابراهیم علیه السّلام. ( 2) حجر بنی اسرائیل. ( 3) حجر الاسود. )
7) تفسیر عیاشی در مورد آیه: ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ. )
از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت پس از تلاوت این آیه فرمود: بخدا قسم اینها پیغمبران را بدست خود
نزدند و بشمشیر خویش نکشتند ولی احادیث (اسرار) آنها را منتشر ساختند و در نتیجه آنها را گرفتند و کشتند لذا قتل و تعدي و
مصیبت باینها نیز نسبت داده شده است.
8) امیر المؤمنین علی علیه السّلام مردي را دید که در چهرهاش آثار ترس مشهود بود حضرت فرمود تو را چه میشود؟ عرض کرد )
از خدا میترسم فرمود اي بنده خدا از گناهان خود و از عدل خدا در برابر ظلم کردن به بندگان او بترس و اطاعت اوامر خدا را بنما
و از مناهی اجتناب کن دیگر از خدا نترس زیرا خداوند بکسی ستم نمیکند و پیش از استحقاق کسی را عذاب نمیفرماید مگر
آنکه از بدي عاقبت خود بعلت آنکه اوامر خدا را تغییر و تبدیل داده و مرتکب معاصی شدهاي نگران و بیمناك باشی و اگر خواهی
ایمن شوي باید بدانی که هر چه خیر است از جانب خدا و بفضل اوست و هر چه شرّ است بواسطه مهلتی است که خدا بتو داده و
نظر لطفش از تو برگشته است. ص: 141
9) در تفسیر الدر المنثور از سلمان فارسی نقل شده که از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در باره اهل دینی که با آنها بودم سؤال )
کردم و شرحی از نماز و عبادت ایشان بیان نمودم سپس آیه إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا نازل شد.
10 ) در تفسیر قمی نقل شده که امام فرمود: صابئون جماعتی هستند نه مجوسی و نه یهودي و نه نصرانی و نه مسلمان آنها ستارگان )
و کواکب را میپرستند.
ص: 142
تجزیه و ترکیب .... ص : 142
قوله تعالی وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَۀَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً اذ ظرف زمان و عامل آن جمله اذکروا- قلنا فعل و فاعل جمله
معطوف ادخلوا فعل امر بصورت جمع هذه القریۀ الف و لامش عهد و از ماده قري گرفته شده فکلوا منها- جمله تفریع و امر ارشادي
بصورت جمع منها- من حرف بیان و متعلّق به جمله و ضمیر مجرور آن راجع بقریۀ میباشد حیث ظرف و مبنی بر ضم و مضاف الیه
آن مجذوف شئتم صله آن است رغدا بدو فتحه صفت مشبّه و مصدر آن رغد و منصوب و صفت براي مفعول مطلق محذوف که
اکلا رغدا باشد.
و ادخلوا الباب سجّدا جمله معطوف و بصورت امر ایجابی الف و لام الباب عهد و عوض از مضاف الیه است که عبارت از درب
بیت المقدس و یا بقعه بیت المقدس که در هنگام دعا قبله یهود بوده سجّدا بصورت جمع و حال براي فاعل ادخلوا و مفرد آن
ساجد و سجده میباشد و قولوا حطّۀ جمله معطوف بصورت امر الزامی و مصدر آن قول بمعنی گفتار است حطّۀ بکسر حاء و تشدید
طاء اسم مصدر و مرفوع و خبر براي مبتداي محذوف که هذه باشد نغفر لکم خطایاکم جمله مجزوم و جواب امر و بهیئت مضارع و
اسم مصدرش غفران است لکم- جار و مجرور خطایاکم مفعول دوم و جمع و مفرد آن خطیئه میباشد.
و سنزید المحسنین- سنزید بصورت مضارع متکلم المحسنین بصورت فاعل و جمع و مشعر بر علّیّت است. أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 143
صفحه 80 از 257
قوله تعالی فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِي قِیلَ لَهُمْ.
جمله تفریع بدّل فعل ماضی قولا اسم مصدر و مفعول جمله و جمله غیر الّذي قیل لهم نیز تفسیر آن گفتار است فانزلنا علی الّذین
ظلموا جمله تفریع بر جمله متصله انزلنا فعل ماضی و متکلم و متعدي بحرف علی علی الذین ظلموا تکرار موصول و صله تعلیل بر
استحقاق عقوبت است رجزا اسم مصدر و مفعول من السماء- من حرف نشو و متعلق به رجز- السماء- بالف ممدوده از ماده سمّوا
بما کانوا یفسقون جمله تعلیل باء سببیّه ما- موصول کانوا صله و فعل ناقص یفسقون بهیئت مضارع و خبر کان و مصدر آن فسق
است.
قوله تعالی وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ.
اذ استسقی- اذ ظرف زمان و عاملش جمله اذکر استسقی بصورت ماضی و مصدر آن استسقاء است فقلنا اضرب جمله تفریع و
بصورت ماضی اضرب فعل امر بعصاك باء سببیه عصا مفرد و جمع آن عصوان و عصی بدو کسره الحجر الف و لامش عهد و
عبارت از سنگ مخصوصی است که از کوه طور برداشته شده فانفجرت منه اثنتا عشرة عینا جمله تفریع و بصورت ماضی و
مصدرش انفجار است و چون بحرف میم تعدیه شده بمعنی جوشش و جریان آب میباشد.
اثنتا عشرة- حدي است از عدد و فاعل جمله عینا تمیز و منصوب و نکره قد علم کلّ اناس مشربهم جمله حالیه و بیان، کلّ- اسم
براي عموم اناس- اسم جمع مشربهم مفعول جمله و اسم مکان کلوا و اشربوا من رزق اللّه- کلوا فعل امر جمع و اشربوا نیز معطوف و
بصورت امر من رزق اللّه- من حرف بیان رزق اسم مصدر و بر مفعول اطلاق شده و لا تعثوا فی الأرض مفسدین جمله نهی أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص: 144
توبیخی بر بنی اسرائیل لا تعثوا فعل نهی و جمع و از ماده عثی گرفته شده بمعنی طغیان یا از ماده عیث و عیوث گرفته شده و بمعنی
شدت فساد و فتنه است فی الارض متعلق به جمله مفسدین حال از ضمیر فاعل.
قوله تعالی وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ.
و اذ قلتم جمله معطوف اذ ظرف زمان و عامل آن جمله اذکروا است.
لن نصبر جمله مقول قول و بهیئت نفی ابد طعام بمعنی مطعوم- فادعوا لنا ربّک جمله تفریع و بصورت امر ربّک مفعول جمله و
مضاف یخرج لنا جمله مفعول دوم ادع و مجزوم ممّا من حرف بیان و ما موصول تنبت الارض صله من بقلها بیان موصول و قثّائها و
فومها معطوف قال أ تستبدلون الّذي هو ادنی همزه استفهام توبیخی تستبدلون فعل مضارع جمع و مصدرش استبدال است الّذي هو
ادنی جمله موصول و صله و مفعول جمله- ادنی افعل التفصیل و مصدرش دنائت بمعنی پستی است بالّذي هو خیر باء حرف بدل و
مراد از موصول غذاي آسمانی منّ و سلوي است خیر- خبر و صفت مشبهه اهبطوا مصرا جمله بصورت امر و جمع و مصدر آن
هبوط میباشد مصرا- مفعول- فانّ لکم ما سئلتم جمله امتنانی و مبنی بر تعلیل- و ضربت علیهم الذّلۀ و المسکنۀ جمله ضربت بصورت
مجهول و متعدي بحرف علی الذّلۀ- بکسر ذال اسم مصدر- المسکنۀ- اسم مصدر از ماده سکونت و باؤوا بغضب من اللّه جمله
معطوف و انشائیه باؤوا فعل ماضی و مصدر آن بوء بمعنی رجوع میباشد بغضب- باء سببیه غضب اسم مصدر من حرف جر- اللّه-
لفظ جلاله مجرور- ذلک بانّهم یکفرون بآیات اللّه- ذلک مبتدا بانّهم کانوا باء سببیّۀ کانوا فعل ناقص یکفرون فعل ماضی جمع و
اسم مصدرش کفران است بآیات اللّه- جمع آیه و در اصل أویه بمعنی علامت و نشانه است و مضاف باللّه أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 2، ص: 145
و یقتلون النبیّین بغیر الحق- جمله معطوف و تعلیل دیگر النبیّین جمع نبی صفت مشبّهه بغیر الحق متعلق بجمله و قید تأکیدي است.
غیر صفت مشبهه و از این ماده است:
تغایر و مغایرت- الحق صفت مشبه ذلک بما عصوا- ذلک اسم اشاره باء سببیّۀ ماء موصول و مصدریۀ عصوا فعل ماضی جمع و اسم
صفحه 81 از 257
مصدرش عصیان است و کانوا یعتدون جمله معطوف و صله.
قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصاري وَ الصَّابِئِینَ.
جمله موصول و صله آمنوا فعل ماضی جمع و الّذین هادوا معطوف و موصول و صله هادوا فعل ماضی جعلی بصورت جمع یعنی
اشتقاق نداشته و از ماده یهود گرفته شده است. و النصاري جمع نصري و یا نصران و الصابئین جمع صابی و از ماده صبا یصبوا گرفته
شده است.
من آمن باللّه- جمله موصول و صله و بدل است از اسم موصول و الیوم الاخر بیان رکن دیگر از ایمان بپروردگار است و عمل
صالحا- عمل بصورت ماضی صالحا صفت براي مفعول مطلق محذوف و یا حال براي ضمیر فاعل فلهم اجرهم جمله جواب شرط
لام براي استحقاق و ضمیر براي تأکید است.
اجر- اسم مصدر و مضاف بضمیر عند ربّهم ظرف و منصوب و مضاف و لا خوف علیهم خوف اسم مصدر و مرفوع و اسم لا- و لا
هم یحزنون جمله نافیه و معطوف و ضمیر فصل مبتداء و مبنی بر تأکید است یحزنون بصورت مضارع جمع و اسم مصدرش حزن
میباشد.
ص: